غضروف
[غُ] (ع اِ)(1) کرکرانک. (منتهی الارب). به معانی غرضوف است. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غرضوف شود. کرکرانک، و آن استخوان تنکی است که بتوان خایید. (مهذب الاسماء). چیزی است سفید، نرم تر از استخوان و سخت تر از گوشت: چون میانجی باشد میان هردو تا پیوستن چیزهای نرم چون عصب و عضله با استخوان بتدریج باشد تا به هر آسیبی عصبها و عضلها از استخوان گرفته نشود. (ذخیرهء خوارزمشاهی). چَرَندو. (السامی فی الاسامی). بافتی سخت و صلب و قابل ارتجاع و خم شدنی و غیر عروقی است و به اندازهء استخوان سخت نیست. بعض غضروفها قابل تبدیل به استخوانند، و آنها غضروفهایی هستند که در زندگی جنینی و در سالهای جوانی جای بعض استخوانهایی را میگیرند که به تدریج باید جانشین آنها باشند. غضروفها کار کالسیفیکاسیون(2) و تبدیل غضروف به استخوان را تسهیل میکنند. آنها استخوان بندی جانوران ذوفقار پست و جنین های جانوران ذوفقار عالی را به طور کامل و نیز استخوان بندی یک قسمت از جانوران ذوفقار عاقل را تشکیل میدهند. از نظر کالبدشناسی عناصر غضروف سلولی است به ضخامت 15 تا 20میکرن که شامل یک مادهء اصلی (غضروفی) به میانجی لفافه است. غضروف استخوان بندی جنین را تشکیل میدهد بالاخره به یک قسمت بافت استخوانی تبدیل میشود. در غضروف جنینی تناسبی در این حالت وجود دارد (غضروفهای دنده ای، غضروفهای حنجره ای و جز آن). غضروف همچنین سطوح مفصلی مجاورتی را تشکیل میدهد. از نظر ساختمانی غضروفها به غضروف شیشه ای و غضروف مشبک و غضروف لیفی تقسیم میشوند. رجوع به کالبدشناسی توصیفی تألیف دکتر کریم میربابائی ج3 صفحات 3، 12، 27، 28 و کالبدشناسی توصیفی تألیف دکتر امیراعلم و دیگران کتاب دوم ص3 و 14 و 17 شود.
(1) - Cartilage.
(2) - Calcification.
(1) - Cartilage.
(2) - Calcification.