غزل
[غَ] (ع مص) رشتن(1). مغزول، نعت از آن است. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج). ریسمان رشتن. (ترجمان علامهء جرجانی ص73). ریسیدن. (غیاث اللغات). رشتن. غُزول. || نوازش کردن: اخذ فی غزلهم والرفق بهم. (دزی ج2 ص211). || (اِ) رشته(2). (منتهی الارب) (آنندراج). ریسمان. رسمان. (لغت محلی شوشتر ذیل رسمان). ریسمان. (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات). مغزول از نظر تسمیه به مصدر و منسوب آن غزلی است. (اقرب الموارد). ج، غُزول. (دزی ج2 ص211). رسن. (غیاث اللغات).
- دارالغزل؛ جایی که زنان رشته های خود را میفروشند. (دزی ج2 ص211).
- غزل حریر؛ ابریشم رشته شده.
- غزل قطن؛ کتان رشته شده.
|| ریسمانی که با آن جانوران وحشی را میگیرند. || پیچک مو (درخت). || شراب غزل الکرم؛ از نوشابه هایی که معده را تقویت کنند و اشتها آورند. (دزی ج2 ص211).
(1) - Flier.
(2) - Fil.
- دارالغزل؛ جایی که زنان رشته های خود را میفروشند. (دزی ج2 ص211).
- غزل حریر؛ ابریشم رشته شده.
- غزل قطن؛ کتان رشته شده.
|| ریسمانی که با آن جانوران وحشی را میگیرند. || پیچک مو (درخت). || شراب غزل الکرم؛ از نوشابه هایی که معده را تقویت کنند و اشتها آورند. (دزی ج2 ص211).
(1) - Flier.
(2) - Fil.