غزالی

معنی غزالی
[غَ](1) (اِخ) مشهدی. صاحب مجمع الفصحاء آرد: او از مشاهیر شعرای زمان شاه طهماسب صفوی بوده است. کلیاتش هفتاد هزار بیت است و مثنویات متعدد دارد، از جملهء آنها «رشحات الحیات» و «اسرار المکتوم» و «نقش بدیع»(2) است. مسافرت هندوستان رفته و با شیخ فیض دکنی صحبت داشته است. او در سنهء 970 ه . ق.(3) درگذشت. (مجمع الفصحاء چ 1295 ه . ق. ج2 ص25). جملهء (سنهء نهصد و هشتاد) لفظاً و معناً ماده تاریخ اوست. (ریحانه الادب ج3 ص151). در مجمع الخواص (ص138) چنین آمده: غزالی مشهدی در اوایل عمر شاعر شناخته شد و چون نوری دندانی را هجو گفت شهرتی به سزا یافت. در زمان شاه مرحوم از تهمت ارتداد اندیشید و مهاجرت اختیار کرده به هندوستان رفت، پیش اکبر شاه مقبول القول گردید و چنانکه گویند جمعیتش نیز از 60000 تن تجاوز کرد. اینکه تزاید جمعیت را دلیل رذالت میشمارند دربارهء وی درست بوده است. گویند شانزده جلد کتاب تصنیف کرده است و این دلیل جمعیت خاطر است. از جمله کتابی است به نام «نقش بدیع» که به عراق آوردند. - انتهی. این ابیات از مثنوی «نقش بدیع» اوست(4):
خاک دل آن روز که می بیختند
شبنمی از عشق بر آن ریختند
دل که بدان رشحه غم اندود شد
بود کبابی که نمک سود شد
دیدهء عاشق که دهد خون ناب
هست همان خون که چکد زآن کباب
بی اثر مهر چه آب و چه گل
بی نمک عشق چه سنگ و چه دل
دل که ز عشق آتش سودا در اوست
قطرهء خونی است که دریا در اوست
به که نه مشغول بدین دل شوی
کش ببرد گربه چو غافل شوی
آهن و سنگی که شراری در اوست
بهتر از آن دل که نه یاری در اوست
نیست دل آن دل که درو داغ نیست
لالهء بی داغ در این باغ نیست
دامن از اندیشهء باطل بکش
دست ز آسودگی دل بکش
قدر دل آنانکه قوی یافتند
از قدم پاکروی یافتند
عشق بلند آمد و دلبر غیور
در ادب آویز و رها کن غرور
چرخ در این سلسله پا در گل است
عقل درین مرحله لایعقل است
روی بتان گرچه سراسر خوش است
کشتهء آنیم که عاشق کش است
هر بت رعنا که جفاکیش تر
میل دل ما سوی او بیشتر
سوزش و تلخی است غرض از شراب
ورنه به شیرینی از آن خوشتر آب
یا منگر سوی بتان تیزتیز
یا قدم دل بکش از رستخیز
حسن چه دل بود که دادش نداد
عشق چه تقوی که به بادش نداد.
از غزلیات اوست:
بستر شده در کوی تو خاکسترم امشب
یا سوخته از آتش دل بسترم امشب
جان دادم و فارغ شدم از محنت هجران
یعنی که ز شبهای دگر بهترم امشب.
نیز سراید:
چون رد و قبول همه در پردهء غیب است
زنهار کسی را نکنی عیب، که عیب است.
نیز او راست:
کس را نبینم روز غم جز سایه در پهلوی خود
آن هم چو بینم سوی او گرداند از من روی خود.
من به ویرانهء غم مرده و طفلان هرسوی
سنگ بر دست که دیوانه نیاید بیرون.
از رباعیات اوست:
در کعبه اگر دل سوی غیر است ترا
طاعت گنه است و کعبه دیر است ترا
ور دل به حق است و ساکن بتکده ای
خوش باش که عاقبت به خیر است ترا.
*
تا کی گوئی که گوی اقبال که برد؟
تا کی گوئی که ساغر عیش که خورد؟
اینها چه فسانه ست میباید رفت
اینها چه بهانه ست میباید مرد.
(از مجمع الفصحاء ج2 ص25).
رجوع به مجمع الخواص ص138 و الذریعه ج2 ص55 و 138 و ریاض العارفین چ تهران 1305 ه . ق. ص118 و آتشکدهء آذر به تحشیهء آقای شهیدی ص89 و ریحانه الادب ذیل غزالی شود.
(1) - غزالی مسلماً به تخفیف زاء است. (غزالی نامه ص258).
(2) - مثنویی است در بحر سریع هم وزن مخزن الاسرار نظامی. (غزالی نامه ص 214).
(3) - چنین است در مجمع الفصحاء ولی در ریحانه الادب، 980 ه . ق.
(4) - از ابیات مذکور چند بیت در کشکول شیخ بهائی چ نجم الدوله ص62 آمده است. (غزالی نامه ص214).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.