غریبی
[غَ] (اِخ) از شاعران فارسی زبانی بود که به هند مهاجرت کرد. صاحب صبح گلشن آرد: از ارض خراسان سر برکشیده و به اختیار غربت از وطن در عهد همایون پادشاه به سرزمین هندوستان رسیده و در سلک ملازمان همایونی منسلک گردیده. او راست:
گر گشاد کار ما بودی ز زلف یار ما
اینچنین آشفته و برهم نبودی کار ما
دل ز چاک سینه میخواهد که بیند روی دوست
مرهم ای مشفق منه بر سینهء افکار ما
ای غریبی التفات او بغیر آزار نیست
چند خواهد بود یا رب در پی آزار ما.
*
تا حریم حرم یار شده مسکن من
رفته بیرون هوس خلد برین از سر من.
(از صبح گلشن ص299)(1).
وی از اسماعیلیه و حروفیه بود. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
(1) - نسخه ای از دیوان او در کتابخانهء آقای مدرس رضوی استاد دانشکدهء ادبیات موجود است.
گر گشاد کار ما بودی ز زلف یار ما
اینچنین آشفته و برهم نبودی کار ما
دل ز چاک سینه میخواهد که بیند روی دوست
مرهم ای مشفق منه بر سینهء افکار ما
ای غریبی التفات او بغیر آزار نیست
چند خواهد بود یا رب در پی آزار ما.
*
تا حریم حرم یار شده مسکن من
رفته بیرون هوس خلد برین از سر من.
(از صبح گلشن ص299)(1).
وی از اسماعیلیه و حروفیه بود. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
(1) - نسخه ای از دیوان او در کتابخانهء آقای مدرس رضوی استاد دانشکدهء ادبیات موجود است.