غرر
[غُ رَرْ] (ع اِ) جِ غُرَّه. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به غره شود. || جِ اَغَرّ. (تاج العروس). غُرّان. رجوع به اغر شود. || غُرَرُالشهر، سه شب از اول ماه. (منتهی الارب) (المنجد). || جِ غَرّاء. (اقرب الموارد). رجوع به غراء شود.
- دُرَرِ غُرَر؛ به معنی مرواریدهای بهتر و برگزیده. (لطائف اللغات و مؤید الفضلا و منتخب اللغه) (از غیاث اللغات). و گاهی این ترکیب را به صورت غرر درر، به تقدیم صفت بر موصوف استعمال کنند و غرر در هر دو صورت به معنی سپید و درخشان و برگزیده و بهتر است.
|| کنایه از سخنان استوار و منسجم و برگزیده و فصیح :
مادح بر او پوید زیرا که ز مدحش
الفاظ نکت گردد و معنی غرر آید.فرخی.
جائی که درر باید جائی که غرر باید
معلوم غرر داری مفهوم درر داری.فرخی.
همه الفاظ او نکت زاید
همه الفاظ او غرر باشد.مسعودسعد.
از وزن و قوافی و ز ایهام سخن گفت
الفاظ نکت بود و معانی غرر آمد.سوزنی.
عبهر نثر ز هر شاخ نکت بازکنید
جوهر نظم ز هر سلک غرر بگشائید.
خاقانی.
از نخب ادب و غرر درر و لطایف نکت و بدلهای مستحسن... نصیبی کافی وافر حاصل کرده. (ترجمهء تاریخ یمینی). و درر صدف معالی، و غرر سدف ایام و لیالی. (ترجمهء محاسن اصفهان ص118).
- دُرَرِ غُرَر؛ به معنی مرواریدهای بهتر و برگزیده. (لطائف اللغات و مؤید الفضلا و منتخب اللغه) (از غیاث اللغات). و گاهی این ترکیب را به صورت غرر درر، به تقدیم صفت بر موصوف استعمال کنند و غرر در هر دو صورت به معنی سپید و درخشان و برگزیده و بهتر است.
|| کنایه از سخنان استوار و منسجم و برگزیده و فصیح :
مادح بر او پوید زیرا که ز مدحش
الفاظ نکت گردد و معنی غرر آید.فرخی.
جائی که درر باید جائی که غرر باید
معلوم غرر داری مفهوم درر داری.فرخی.
همه الفاظ او نکت زاید
همه الفاظ او غرر باشد.مسعودسعد.
از وزن و قوافی و ز ایهام سخن گفت
الفاظ نکت بود و معانی غرر آمد.سوزنی.
عبهر نثر ز هر شاخ نکت بازکنید
جوهر نظم ز هر سلک غرر بگشائید.
خاقانی.
از نخب ادب و غرر درر و لطایف نکت و بدلهای مستحسن... نصیبی کافی وافر حاصل کرده. (ترجمهء تاریخ یمینی). و درر صدف معالی، و غرر سدف ایام و لیالی. (ترجمهء محاسن اصفهان ص118).