غربیب
[غِ](1) (ع اِ) نوعی از انگور سیاه باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). نوعی انگور سیاه طائفی، و آن از بهترین انگورها باشد. || (ص) پیر که به خضاب موی را سیاه دارد. (منتهی الارب) (آنندراج). || سگ سیاه. (دهار). || اسود غربیب؛ سخت سیاه. (منتهی الارب) (جهانگیری). نیک سیاه. (ترجمان علامهء جرجانی تهذیب عادل ص73). سیاه و غالباً این کلمه را به صورت تأکید آرند و گویند: اسود غربیب؛ یعنی سخت سیاه، چنانکه گویند: اسود فاقع و ابیض یَقَقٌ. ج، غرابیب. (از اقرب الموارد). و اما در ترکیب «غرابیب سود» سود بدل است زیرا تأکید الوان مقدم نمی شود. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غرابیب شود.
(1) - در برهان قاطع به فتح اول بر وزن ترتیب آمده است.
(1) - در برهان قاطع به فتح اول بر وزن ترتیب آمده است.