غالب
[لِ] (اِخ) ابن حکم مقفع. خال مأمون و یکی از قاتلان فضل بن سهل. در تاریخ گزیده آرد: روزی فضل بن سهل با یکی از ارکان دولت مأمون گفت: سعی من در این دولت از ابومسلم بیشتر است. او گفت: ابومسلم دولت از قبیله ای به قبیله ای رسانید و تو از برادر به برادر رسانیدی. گفت: اگر عمر باد از قبیله ای به قبیله ای رسانم. [ و وی ]مأمون را برآن داشت تا علی بن موسی الرضا را ولی عهد کرد و دختر خود زینب بدو داد و شعار عباسیان به سبز علویان بدل کرد تا فتنهء علویان فرونشنید. در بغداد از این حرکت مخالف مأمون شدند و او را خلع گردانیدند و خلافت به عمش ابراهیم بن مهدی دادند در محرم سنهء اثنی و مأتین، بدین سبب مأمون با بنی سهل متهم شد، چون به سرخس رسید خال خود غالب بن حکم مقفع و جمعی را فرمود تا افضل سهل را در حمام بکشتند، مأمون ایشان را به قصاص بکشت... (تاریخ گزیده ص 312 و 313). و رجوع به غالب بن اسود مسعودی شود.