عیبجو
[عَ / عِ] (نف مرکب) عیب جوی. عیب جوینده. که تفحص بدیها و معایب دیگران کند تا آشکار سازد. (فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء) : ازین نازک طبعی، خرده گیری، عیب جوئی، بدخوئی، که از آب کوثر نفرت گرفتن. (سندبادنامه ص 206).
ز گفتِ عیبجو مجنون برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت...وحشی.
و رجوع به عیبجوی شود.
ز گفتِ عیبجو مجنون برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت...وحشی.
و رجوع به عیبجوی شود.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.