عناب
[عُ] (ع ص) مرد کلان بینی. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). بزرگ بینی. (از اقرب الموارد). || (اِ) فنج ماده، یا تلاق. (منتهی الارب) (آنندراج). فنج ماده که به تازی عفل گویند، و آنچه را که در عمل ختان از زن بریده می شود. و تلاق. (ناظم الاطباء)(1). || کوه خرد سیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کوه بزرگ گرد. از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کوه دراز مستدیر. (از اقرب الموارد). || بستگی شرم زن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
(1) - در ناظم الاطباء فنج ماده و تلاق بدو معنای جداگانه آمده است و فنج ماده بمعنی فتق زن، و تلاق بمعنی گوشت پاره مانندی در بالای شرم زن که در ختنه بریده میشود، ضبط شده است.
(1) - در ناظم الاطباء فنج ماده و تلاق بدو معنای جداگانه آمده است و فنج ماده بمعنی فتق زن، و تلاق بمعنی گوشت پاره مانندی در بالای شرم زن که در ختنه بریده میشود، ضبط شده است.