احمد

معنی احمد
[اَ مَ] (اِخ) سلطان عمادالدین بن شاه شجاع. خوندمیر در حبیب السیر آرد که [ بهنگام قرب وفات شاه شجاع ] : امرا و اعیان متفرق بدو فرقه شدند بعضی جانب سلطان عمادالدین احمد گرفته بیعت کردند و برخی روی بمتابعت سلطان مجاهدالدین زین العابدین آوردند و شاه شجاع سلطان زین العابدین را طلبیده نصایح سودمند فرمود و منصب ولایت عهد به وی تفویض نمود و اصفهان را ببرادر خردتر خویش سلطان ابویزید عنایت کرد. آنگاه سلطان عمادالدین احمد را طلب داشت و چون چشم اخوین بر یکدیگر افتاد گریه بمثابه ای بر ایشان غالب شد که هیچکدام را مجال تکلم نماند و سلطان احمد از مجلس بیرون رفت تا رقت شاه تسکین یافت پس پیرشاه را که نوکربیک سلطان احمد بوده طلبیده گفت که دنیا مشابهست بظل غمام و حلم نیام نه آن سایه بر یکجای قرار گیرد و نه از آن خواب، مهمی تمشیت پذیرد و من در این شهر فتنه بسیار می بینم مقام اصلی ما دارالامان کرمان است امید آنکه همین ساعت بآن ولایت روی در این بلدهء پرآشوب توقف ننمائی و در نهج فتنه سعی نفرمائی و سلطان احمد این نصیحت قبول کرده همان روز روی بکرمان آورد. سلطان احمد پادشاهی بود بوفور لطف و کرم معروف و بصفاء اعتقاد و رقت قلب موصوف، مربی ارباب عمایم و فضلا و مقوی شریعت غرّا و چنانچه سابقاً مرقوم گشت که شاه شجاع در مرض موت حکومت کرمان را نامزد سلطان احمد کرده او را به آن جانب گسیل فرمود و چون سلطان احمد نزدیک بدارالامان رسید امیر اختیارالدین حسن قورچی با آنکه قوت مقاومت و قدرت مقاتلت داشت بقدم مطاوعت او را استقبال فرمود و مقالید خزاین و مفاتیح قلاع و دفاین را تسلیم نموده عزیمت شیراز نمود. سلطان احمد مانع او آمده گفت: چندان توقف نمای که خبر صحت پادشاه برسد آنگاه باتفاق عازم آن صوب شویم اگر مهم نوعی دیگر باشد تو ما را بجای پدری و از ملک و مال هیچ دریغ نیست و بعد از دوازده روز از وصول سلطان عمادالدین احمد امیر سیورغتمش اوغانی که بحکم سلطان زین العابدین سردار قوم جرما و اوغان بود با سلطان احمد در مقام مخالفت آمد و یکدو نوبت بین الجانبین ستیز و آویز روی نموده در معرکهء آخر سر سیورغتمش نشانهء تیرتقدیر شد و غنیمت بسیار بدست سپاه سلطان احمد افتاده منصب پیشوائی جرما و افغان تعلق به پهلوان علی قورچی گرفت. و در سنهء 788 ه . ق. ابویزید در لرستان مفلوکی چند درهم کشید و بحدود کرمان درآمد و خواجه تاج الدین سلیمانی را پیش سلطان احمد فرستاده از مقدم خویش اعلام داد سلطان فرمود که مهتر حسن فراش که در سلک ملازمان قدیمی انتظام داشت ابویزید را استقبال نموده مایحتاج نوکرانش مرتب دارد و سلطان بایزید در شهر بابک فرود آمده لشکریان او چند مردک سر و پا برهنه بودند دست تعدی بمال رعیت دراز کرده آن ولایت را برهم زدند و این خبر بسلطان احمد رسیده آزرده خاطر گشت و پیغام فرمود که بایزید باید که از حد کرمان بیرون رود. لاجرم سلطان بایزید متوجه رودان و رفسنجان شد و سلطان احمد نیز بدانجانب توجه فرموده و سلطان بایزید چون مرد نبرد نبود به یزد رفت و ملازمت شاه یحیی پیش گرفت...
چون شاه یحیی از شیراز فرار کرد حوالی ابرقوه را غارتیده به یزد رفت و سلطان ابواسحاق حاکم سیرجان را با خود متفق ساخته بعزم تسخیر کرمان روان شد و میان او و سلطان احمد محاربتی در غایت شدت اتفاق افتاد در آن معرکه سلطان ابویزید از طرف برادر مردانگیها نمود و شاه یحیی شکست یافته، سلطان ابواسحاق گرفتار گشت و سلطان احمد رقم عفو بر جریدهء جریمهء او کشیده سیرجان را باردیگر ببه وی اد و مظفر و منصور روی بکرمان نهاد. در سنهء احدی و تسعین و سبعمائه سلطان زین العابدین با عمّ خویش سلطان احمد اتفاق کرده عازم استخلاص شیراز شد و شاه منصور ایشان را استقبال نموده در موضع خفرک نیران قتال اشتعال یافت و بعد از کشش و کوشش موفور شاه منصور بر طبق نام خویش بدیدن پیکر نصرت فایز گشته، سلطان احمد روی بکرمان آورد و از سر اطمینان قلب در کرمان بسر میبرد و سلطان زین العابدین به اصفهان رفت و شاه منصور متعاقب بحدود اصفهان رسیده سلطان زین العابدین بطرف ری گریخت و موسی جوکار که مقهوری بود غدّار او را گرفته نزد شاه منصور فرستاد و منصور از عذاب قیامت نیندیشیده فی شهور سنهء 792 ه . ق. جهان بین آن خسرو حشمت آئین را میل کشید و هم در این سال لشکر بدر یزد برده دست بغارت و تاراج برآورده و بتوسط بعضی از خویشاوندان با شاه یحیی صلح گونه ای کرده مانند بلای ناگهانی بطرف کرمان رفت و ایلچی نزد سلطان احمد فرستاد و پیغام داد که من از شما ایمن نیستم و الا بخرابهء کرمان با عم خویش چگونه مضایقه کنم. مصلحت آن است که خویشان با یکدیگر در طریق مصادقت سلوک نموده دفتر عهد و پیمان امیر تیمور گورکان را بر طاق نسیان نهند و مرا بمال و لشکر مدد دهند تا بکنار جیحون رفته نگذارم که سپاه جغتای از آب عبور نمایند. سلطان احمد جواب داد که این سخن نتیجهء خبط دماغ و علامت اختلال قوت مخیله است زیرا که امیر تیمور گورکانی را ده هزار چاکر است بعده و عدد از من و منصور زیاده و سپاه کشورگشای آن حضرت از ری تا سرحد ختای در غایت عظمت و کامرانی نشسته اند امثال ما مفالیک بکدام استطاعت با همچنین پادشاهی صاحب شوکت در مقام مقاومت توانند آمد. چون شاه منصور این جواب استماع نمود حدود کرمان را بجاروب نهب و تاراج پاک ساخته علم معاودت بصوب شیراز برافراخت.
چون قصهء شاه منصور بفیصل انجامید [ توسط امیر تیمور ] سلطان عمادالدین احمد در ردیف دیگران از آل مظفر باردوی تیمور رفتند و در سلک سایر ملازمان انخراط و انتظام یافتند و او نیز بموجب استصواب امرا و ارکان دولت هم در آن چند روز تمامی آن جماعت را مقید و محبوس گردانیده جهات و یراق ایشان را بباد غارت و تاراج برداد و چون بجانب اصفهان در حرکت آمد بعد از قطع دوازده منزل در قمشه یا ماهیار بتاریخ دهم ماه رجب سنهء خمس و تسعین و سبعمائه (795 ه . ق.) خرد و بزرگ و صغیر و کبیر آل مظفر را بسیاست رسانید و نهال اقبال آن ملوک ستوده خصال را بیگناه مستأصل گردانید. رجوع بحبط 2 صص 96، 98 - 102 شود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.