علی رغم
[عَ لا رَ مِ] (حرف اضافه مرکب)بر خلاف میل و خواهش. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). به ناخواست. به ناخواه. بررغم. نه بر میل :
امشب براستی شب ما روز روشن است
عید وصال دوست علی رغم دشمن است.
سعدی.
دوست بازآمد و دشمن به خصومت بنشست
باد نوروز علی رغم خزان بازآمد.
سعدی (بدایع).
پس او عصیان و نافرمانی ابوموسی کرد و علی رغم او با ایشان برفت. (تاریخ قم ص304).
امشب براستی شب ما روز روشن است
عید وصال دوست علی رغم دشمن است.
سعدی.
دوست بازآمد و دشمن به خصومت بنشست
باد نوروز علی رغم خزان بازآمد.
سعدی (بدایع).
پس او عصیان و نافرمانی ابوموسی کرد و علی رغم او با ایشان برفت. (تاریخ قم ص304).