علج
[عِ] (ع ص) قیّم و نیکودارنده. || درشت و قوی. || غیرعرب کافر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || کافر و بی دین، خواه عرب باشد یا غیر آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مردی که موی صورتش روئیده باشد. (از اقرب الموارد). || (اِ) خر. || خر وحشی فربه و توانا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || نان گردهء درشت کرانه. (منتهی الارب). گرده نان درشت کرانه. (از اقرب الموارد). ج، عُلوج، أعلاج، عِلَجه.