آلان
(اِخ) نام مملکت و قومی به نزدیکی ارمینیه مشتمل بر قراء کثیره. یاقوت گوید این کشور مجاور دربند است در جبال قفقاز و لقب پادشاه آنجا کنداج است و میان این مملکت و جبال قفقاز قلعه و پلی است بزرگ و قلعه را باب اللان نامند و تا تفلیس چندین روزه راه است. و عرب آن را اَلان گوید. و علان (به عین) از اغلاط عامه است. (نقل به اختصار از تاج العروس). و در فارسی آن را اَلان نیز گویند :
بگرداگرد خرگاه کیانی
فروهشته نمدهای الانی
و امثلهء آلان این است :
تف تیغ هندیش هندوستانی
علی الروس در روس و آلان نماید.خاقانی.
ستیزنده روسی ز آلان و ارگ
شبیخون درآورد همچون تگرگ.نظامی.
و صاحب برهان گوید آلان نام ولایتی و نام محله ای و بعضی گویند شهری است در ترکستان و نام کوهی هم هست - انتهی. || نام تنگه ای در جنوب سردشت که آبهای بانه و مکری از آن گذشته وارد زاب صغیر میشود. || مرکز خُرّهء آلان برآغوش.
بگرداگرد خرگاه کیانی
فروهشته نمدهای الانی
و امثلهء آلان این است :
تف تیغ هندیش هندوستانی
علی الروس در روس و آلان نماید.خاقانی.
ستیزنده روسی ز آلان و ارگ
شبیخون درآورد همچون تگرگ.نظامی.
و صاحب برهان گوید آلان نام ولایتی و نام محله ای و بعضی گویند شهری است در ترکستان و نام کوهی هم هست - انتهی. || نام تنگه ای در جنوب سردشت که آبهای بانه و مکری از آن گذشته وارد زاب صغیر میشود. || مرکز خُرّهء آلان برآغوش.