عفر
[عِ] (ع ص) مرد نیک خبیث کربز. (منتهی الارب). خبیث و منکر. (اقرب الموارد). مردم سخت بد. (دهار). || اسد عفر؛ شیر درشت. (منتهی الارب). شیر سخت و شدید. (از اقرب الموارد). || (اِ) خوک نر، یا عام است، یا بچهء خوک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خوک، و مؤنث آن عفره است. (از دهار). خنزیر. (فهرست مخزن الادویه).