عصب

معنی عصب
[عَ صَ] (ع اِ)(1) پی مفاصل. (منتهی الارب). پی زرد. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء) (دهار). پی. (نصاب الصبیان). تارهای سپیدرنگی که مرتبط میکند دماغ را با اجزاء مختلف بدن حیوانی. (ناظم الاطباء). پی مفاصل، و آن چیزی است سفید که حس و حرکت و مضبوطی اعضا بدان است. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). اصل عضله عصب است و عصب را بپارسی پی گویند و این سه نوع است و هر نوعی را بنزدیک طبیبان نامی است، یک نوع آن است که از دماغ رسته است یا از نخاع که خلیفت دماغ است آن را عصب گویند، دوم از سر استخوانها رسته است و آن عصب را رباط گویند، سوم از بیرون عضله رسته است آن را وتر گویند. (ذخیرهء خوارزمشاهی). نسج رشته ای شکل سفیدرنگی که از مراکز اعصاب به اعضای مختلف کشیده شده و انفلوی عصبی را هدایت می کند و بالنتیجه موجب احساس یا حرکت در عضو مربوط میشود. هر عصب از چند رشتهء آکسون سلولهای عصبی تشکیل شده و بنابراین هر قدر تعداد آکسونها در ساختمان رشتهء عصب بیشتر باشد آن عصب ضخامت بیشتر پیدا میکند. هر رشته عصب از خارج از یک غلاف فیبری پوشیده شده است. یک رشته عصب ممکن است حساس باشد در صورتی که تحریکات را به مراکز عصبی منتقل سازد، و ممکن است محرک باشد در صورتی که از مراکز عصبی فرامین را به عضو مربوط برساند، و ممکن است مختلط باشد در صورتی که حاوی هر دو نوع رشته های مختلف حساس و محرک باشد. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به جواهرالتشریح میرزا علی ص816 و ذخیرهء خوارزمشاهی چ دانشگاه ص91 و 131 شود :
دو سر اندر شکم هر یک نه بیش و نه کم
نه در ایشان ستخوانی نه رگی نه عصبی.
منوچهری.
- عصب اشتیاقی؛(2) عصبی است محرک که فقط عضلهء مایل بزرگ چشم را عصب میدهد. این عصب با رشته عصب نظیر خود چهارمین زوج اعصاب دماغی را به وجود می آورد، و آن از نقطه ای در دماغ مبدأ میگیرد که در پایین و دنبال مبدأ عصب محرکهء عمومی چشم است. عصب دعا. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب باصره(3)؛ هر یک از دو رشته عصب زوج دوم اعصاب دماغی است که مبدأ آنها سلولهای حسی شبکیه اند. الیاف این زوج عصب که با هم مجتمع شده اند از جدار کرهء چشم عبور مینمایند و در داخل کاسهء سر به مجمع النورین که در نزدیکی «زین ترکی» است منتهی میگردد. عصب باصره مخلوطی از تارهای عصبی نوار باصرهء راست و چپ است. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب تعادلی(4)؛ رشته ای است از عصبهای دوگانه ای که در تشکیل عصب سامعه شرکت دارد. عصب دهلیزی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به عصب سامعه در همین ترکیبات شود.
- عصب حجاب حاجز(5)؛ عصبی است که از شبکهء گردنی متفرع میشود و از گردن و قفسهء سینه عبور میکند و به حجاب حاجز ختم میشود. این عصب دارای یک ریشهء ثابت و دو ریشهء فرعی غیرثابت است. ریشهء ثابت عصب مذکور از چهارمین عصب گردنی مجزا میشود و دو ریشهء فرعی از سومین و پنجمین عصب گردنی یا از سومین قوس و پیوند بین چهارمین و پنجمین عصب گردنی متفرع میگردند. عصب فرنیک. عصب حجاب حاجزی. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب حساس(6)؛ عصبی است که تحریکات را از اعضاء به مراکز عصبی هدایت میکند. پی حساس. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب حلزونی(7)؛ یکی از رشته عصب های دوگانه ای که در تشکیل عصب سامعه شرکت دارد. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عصب سامعه در همین ترکیبات شود.
- عصب دعا؛ عصب اشتیاقی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عصب اشتیاقی در همین ترکیبات شود.
- عصب دهلیزی؛ عصب تعادلی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عصب تعادلی و عصب سامعه در همین ترکیبات شود.
- عصب ریوی - معدی(8)؛ عصبی است مختلط و مهمترینِ اعصاب بدن است و اعمال فیزیولوژی آن بسیار اهمیت دارد، زیرا اعمال قلب و تنفس و جهاز هاضمه و حنجره و حلق و قصبه الریه و مری مربوط بدان است. این عصب با رشته عصب نظیر خود دهمین زوج اعصاب دماغی را میسازد. مرکز آن در بصل النخاع است و پس از خروج از این قسمت از سوراخ پارهء خلفی از کاسهء سر خارج میشود و بگردن می آید و در گردن همراه شاه رگ و ورید و داج داخلی تشکیل دستهء رگ و پی گردن را میدهد. این عصب وارد سینه میشود و پس از انشعاب به قلب و ریه به لولهء مری اتصال می یابد و به شکم میرود و از آنجا به احشاء مختلف منتشر میگردد (کبد، معده، کلیه ها و روده ها) و چون مخالف دستگاه سمپاتیک کار میکند از این جهت آن را عصب پاراسمپاتیک میخوانند. عصب پنوموگاستریک. عصب واگ. (از فرهنگ فارسی معین).
- عصب زبانی - حلقی(9)؛ عصبی است مختلط که دارای رشته عصب های دستگاه نباتی نیز میباشد و با رشته عصب نظیرش زوج نهم اعصاب دماغی را میسازد. این عصب برای حس زبان و قسمتی از حلق است و احساسات ذائقهء ثلث خلفی زبان را به مغز میرساند. عصب مزبور از قسمت فوقانی شیار جانبی خلفی بصل النخاع در بالای عصب دهم و پایین عصب سامعه مبدأ میگیرد. (از فرهنگ فارسی معین).
- عصب زیرزبانی(10)؛ عصبی است کاملاً محرک که برای حرکت عضلات زبان قسمتی از عضلات زیر چانه است. این عصب با رشته عصب نظیر خود دوازدهمین زوج اعصاب دماغی را به وجود می آورد و الیافش از سلولهایی به وجود می آیند که در بصل النخاع قرار گرفته است. عصب بزرگ زیرزبانی. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب سامعه(11)؛ عصبی است حسی که از اجتماع دو عصب یکی بنام عصب حلزونی و دیگری بنام عصب دهلیزی تشکیل شده است. این عصب با رشته عصب نظیرش زوج هشتم اعصاب دماغی را میسازد. عصب حلزونی که جهت شنیدن اصوات بکار میرود به گوش داخلی منتهی میشود و از عقدهء کورتی که خارج از مغز است مبدأ میگیرد و در دماغ در نقطه ای جلو پایهء مخچه ای تحتانی ختم میگردد. عصب دهلیزی که بنام عصب تعادلی نیز موسوم است از عقدهء اسکارپا واقع در عمق گوش داخلی مبدأ میگیرد و در دماغ به کف بطن چهارم به منطقهء دهلیزی ختم میشود. (از فرهنگ فارسی معین).
- عصب سه توأم(12)؛ عصبی است مختلط که باعث حساسیت صورت و نصف قدامی سر میباشد و عضلات ماضغه را عصب میدهد. مبدأ الیاف حسی این عصب از عقدهء گاسر است (عقدهء گاسر تودهء عصبی هلالی شکلی است که از بالا به پایین مسطح و در روی سطح قدامی فوقانی استخوان خاره در یک فرورفتگی بنام فضای مکل قرار دارد) مبدأ ریشهء محرک این عصب از دو نقطه است: یکی اصلی که در مادهء خاکستری پل دماغی واقع است، و دیگری فرعی که در بالای این نقطه در مزانسفال قرار دارد. وجه تسمیهء آن اینست که این عصب به سه شاخهء انتهائی عصب عینی و عصب فک اسفل و عصب فک اعلی تقسیم میشود. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب سیاتیک(13)؛ عصبی است که از رأس مثلث شبکهء خاجی مبدأ میگیرد و در حقیقت دنبالهء این رأس است و الیافش از همهء شاخه های کمری و خاجی که در تشکیل شبکهء خاجی شرکت دارند به وجود می آید. این عصب درشت ترین عصب بدن است. عصب مزبور در سرین بوسیلهء عضلهء سرینی بزرگ پوشیده میشود و در ناودانی که بین استخوان «ورگ» و برآمدگی بزرگ استخوان رانی است پایین می آید و یکی از نقاط دردناک عرق النسا یا سیاتیک در همین ناحیه است. انشعابات عصب سیاتیک همراه با عضلات و استخوانهای پا پایین می آید و تا نوک انگشتان پا میرسد، بهمین جهت دردهای سیاتیکی در انگشتان پا بخصوص شست پا نیز محسوس است. عرق النسا. عصب نسائی بزرگ. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب سیما؛ عصب صورتی است. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عصب صورتی در همین ترکیبات شود.
- عصب شامّه(14)؛ عصبی است حسی و جهت حس شامه است. اولین زوج اعصاب دماغی را با رشته عصب نظیر خود تشکیل می دهد و از سلولهای عصبی زیر مخاط شامه بوجود می آید و در کاسهء سر به یک برجستگی موسوم به پیاز شامه منتهی میشود که روی صفحهء غربالی استخوان پرویزنی قرار دارد. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب شوکی(15)؛ عصبی است محرک که دارای الیاف حسی و نباتی نیز میباشد و قسمتی از آن با عصب دهم یکی میشود و قسمت دیگرش به عضلات جناغی چنبری پستانی و ذوزنقه منتهی میشود. این عصب با رشته عصب نظیرش یازدهمین زوج اعصاب دماغی را میسازد. عصب مذکور دارای دو ریشهء نخاعی و بصل النخاعی است. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب صورتی(16)؛ عصبی است محرک که تمام عضلات پوستی سر و گردن و عضلهء رکابی و بعضی از عضلات شراع الحنک را عصب میدهد و در ضمن شامل دستگاه نباتی نیز میباشد و در تحریک اشک دخالت دارد. این عصب با رشته عصب نظیر خود هفتمین زوج اعصاب دماغی را تشکیل میدهد. عصب مزبور از هستهء صورتی که در تودهء خاکستری پل دماغی قرار دارد مبدأ میگیرد و بطرف بالا و خارج و جلو متوجه شده وارد مجرای گوش داخلی میشود، سپس از مجرای فالوپ عبور کرده پس از عبور از سوراخ نیزه ای پستانی داخل غدهء بناگوش میشود. عصب سیما. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب عینی(17)؛ شاخهء عصب سه توأم است که از قسمت داخلی کنار قدامی عقدهء گاسر (رجوع به عصب سه توأم شود) شروع شده و در ضخامت جدار خارجی جیب کهفی بطرف جلو و بالا متوجه می گردد و در انتها به سه شاخهء عصب بینی و عصب پیشانی و عصب اشکی تقسیم می شود. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب فک اسفل(18)؛ عصبی است مختلط که از اجتماع دو ریشه به وجود می آید: یکی ریشهء حسی که از کنار قدامی خارجی عقدهء گاسر (رجوع به عصب سه توأم شود) شروع میشود، و دیگری ریشهء محرک که کوچک است و از زیر عقدهء گاسر عبور می نماید. این دو ریشه ابتدا از هم مجزایند ولی در مقابل سوراخ بیضی با هم یکی شده و از آن عبور کرده وارد ناحیهء رجلی فکی میشود. شاخه های انتهائی این عصب هفت تا میباشند که از دو تنهء انتهائی قدامی و خلفی مبدأ میگیرند. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب فک اعلی(19)؛ عصبی است حسی که یکی از شاخه های عصب سه توأم است و از کنار قدامی خارجی عقدهء گاسر (رجوع به عصب سه توأم شود) شروع و در روی سطح درون سری بال بزرگ شب پره بطرف جلو ممتد میشود و پس از عبور از سوراخ گرد بزرگ وارد قعر حفرهء رجلی فکی میگردد. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب مجوف؛ عبارت از دو عصب که از دماغ رسته و به دو چشم درآمده در هر یکی یکی، و وی را عصب نوری نیز گویند. و غیر این دو عصب و اعصاب قضیب، هیچ عصبی مجوف نیست. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- عصب محرک(20)؛ عصبی است که فرامین را از مراکز عصبی به اعضای مربوط منتقل میسازد. پی محرک. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب محرک خارجی چشم(21)؛ عصبی است محرک و فقط عضلهء راست خارجی چشم را عصب میدهد، و با رشته عصب نظیر خود ششمین زوج اعصاب دماغی را به وجود می آورد. این عصب از نقطه ای واقع در پل دماغی روی کف بطن چهارم مبدأ میگیرد و از کنار فوقانی استخوان خاره وارد جیب کهفی میشود، سپس از قسمت پهن شکاف شب پره گذشته به انتهای خلفی عضلهء راست خارجی چشم منتهی میگردد. این عصب با شبکهء سمپاتیک دورسباتی پیوند میشود. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب محرک مشترک چشم(22)؛ این عصب با رشته عصب نظیر خود زوج سوم اعصاب دماغی را تشکیل میدهد. عصبی است محرک که عضلات کاسهء چشم را به استثنای مایل بزرگ و راست خارجی عصب میدهد و همچنین به واسطهء الیافی که جزو دستگاه نباتی میباشد عضلات تنگ کنندهء عنبیه و قسمت مدور عضلهء مژگانی را عصب میدهد، عصب مذکور از نزدیکی تکمهء چهارتوأم در قسمت قدامی طرفی مادهء خاکستری مبدأ میگیرد. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب مختلط(23)؛ عصبی است که هم حاوی رشته های حساس است و هم حاوی رشته های محرک. پی مختلط. (فرهنگ فارسی معین).
- عصب نسائی بزرگ؛ عصب سیاتیک است. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عصب سیاتیک در همین ترکیبات شود.
- عصب نوری؛ عصب مجوف. رجوع به عصب مجوف در همین ترکیبات شود.
- عصب واسطه ای وریسبرگ(24)؛ عصبی است حسی که در ساختمان عصب صورتی وارد است و با آن در تشکیل هفتمین زوج اعصاب دماغی شرکت میکند. این عصب شامل الیاف دستگاه نباتی است و غده های زبانی را عصب میدهد. عصب مزبور از عقدهء زانوئی مبدأ میگیرد (عقدهء زانویی گره کوچک عصبی است که در مقابل انتهای خارجی اولین قسمت مجرای فالوپ بر روی سطح قدامی عصب صورتی واقع است). (فرهنگ فارسی معین).
- عصب واگ؛ عصب ریوی - معدی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عصب ریوی - معدی در همین ترکیبات شود.
- ورم عصب؛ التهاب و تورم و عفونت عصب. (فرهنگ فارسی معین).
|| درخت پیچک و لبلاب. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به لبلاب و عَصْب شود. || برگزیدگان قوم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، أعصاب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (دهار).
.
(فرانسوی)
(1) - Nerf .
(فرانسوی)
(2) - Nerf pathetique .
(فرانسوی)
(3) - Nerf optique .
(فرانسوی)
(4) - Nerf vestibulaire .
(فرانسوی)
(5) - Nerf phrenique .
(فرانسوی)
(6) - Nerf sensitif .
(فرانسوی)
(7) - Nerf cochleaire .
(فرانسوی)
(8) - Nerf pneumogastrique .
(فرانسوی)
(9) - Nerf glosso-pharyngien .
(فرانسوی)
(10) - Nerf grand hypoglosse .
(فرانسوی)
(11) - Nerf auditif .
(فرانسوی)
(12) - Nerf trijumeau .
(فرانسوی)
(13) - Nerf sciatique .
(فرانسوی)
(14) - Nerf olfactif .
(فرانسوی)
(15) - Nerf spinal .
(فرانسوی)
(16) - Nerf facial .
(فرانسوی)
(17) - Nerf ophtalmique .
(فرانسوی)
(18) - Nerf maxillaire inferieur
(19) - Nerf maxillaire superieur .
(فرانسوی)
.
(فرانسوی)
(20) - Nerf moteur
(21) - Nerf moteur oculaire externe .
(فرانسوی)
(22) - Nerf moteur oculaire common .
(فرانسوی)
.
(فرانسوی)
(23) - Nerf mixte
(24) - Nerf intermediaire de wrisberg .
(فرانسوی)
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.