عرق
[عَ رِ] (ع ص) لبن عرق؛ شیر مزه برگردانیده از خوی شتر که بر آن بار است. (منتهی الارب). شیری که مزهء وی از خوی شتری که بر آن بار کرده باشند برگردیده باشد. (ناظم الاطباء). شیری که طعمش به سبب عرق شتری که بر آن بار شده است، فاسد شده باشد. (از اقرب الموارد). و آن چنان است که شیر را در مشکی قرار میدهند و بر شتر می بندند حال اگر بین مشک و پهلوی شتر، حائلی نباشد و عرق شتر بدان شیر رسد، طعم آن فاسد میشود و بوی آن تغییر می یابد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). || مکان عرق، جای برابر. (منتهی الارب). جای هموار. (ناظم الاطباء). || عرق دار و خوی دار. (ناظم الاطباء).