عرفه
[عُ فَ] (ع اِ) زمین برآمده و نمایان دراز رویانندهء گیاه. (منتهی الارب). زمینی است بالا آمده و بارز و مستطیل شکل که رویاننده است. (از اقرب الموارد). || ریگ تودهء بلند و جای بلند. (منتهی الارب). رمل و مکان مرتفع. (از اقرب الموارد). ج، عُرَف. (ناظم الاطباء). || حد فاصل میان دو چیز. (منتهی الارب). حد بین دو شی ء. (از اقرب الموارد). ج، عُرَف، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، اَعراف. (ناظم الاطباء). || (اِخ) سیزده موضع اند: عرفه صاره، عرفه القبان(1)، عرفه ساق، عرفه الاملح، عرفه القزوین(2)، عرفه خجا(3)، عرفه نبات(4)، عرفه ضربه، عرفه منعج، عرفه الاجبال و غیرذلک. (منتهی الارب). رجوع به هر یک از ترکیبات فوق در ردیف خود شود.
(1) - در تاج العروس: عرفه القنان.
(2) - تاج العروس: عرفه الفروین. رجوع به عرفه الفروین شود.
(3) - تاج العروس: عرفه جخا.
(4) - تاج العروس: عرفه نباط. رجوع به عرفه نباط شود.
(1) - در تاج العروس: عرفه القنان.
(2) - تاج العروس: عرفه الفروین. رجوع به عرفه الفروین شود.
(3) - تاج العروس: عرفه جخا.
(4) - تاج العروس: عرفه نباط. رجوع به عرفه نباط شود.