عرض
[عَ رِ] (از ع، ص، اِ) مخفف عارض. عرض دهندهء لشکر. شمارکنندهء سپاهیان. سان دهنده. (فرهنگ فارسی معین). مفتش. لشکرنویس :
و از آن جایگه شد به پرده سرای
عرض پیش او رفت با رهنمای(1).فردوسی.
عرض را بخوان تا بیارد شمار
که چند است مردم که آید بکار.فردوسی.
عرض با جریده بنزدیک شاه
بیامد بیاورد مرّ سپاه.فردوسی.
نوشتی عرض نام و دیوان اوی
بیاراستی کاخ و میدان اوی.فردوسی.
(1) - ن ل: کدخدای.
و از آن جایگه شد به پرده سرای
عرض پیش او رفت با رهنمای(1).فردوسی.
عرض را بخوان تا بیارد شمار
که چند است مردم که آید بکار.فردوسی.
عرض با جریده بنزدیک شاه
بیامد بیاورد مرّ سپاه.فردوسی.
نوشتی عرض نام و دیوان اوی
بیاراستی کاخ و میدان اوی.فردوسی.
(1) - ن ل: کدخدای.