عدس
[عَ دَ] (ع اِ) نرسک. (منتهی الارب). دانه ای است که قسمی از آن بیابانی است و خرد و مایل بگردی و قسمی بستانی است و پهن. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط). در ترجمه صیدنه است که در پارسی آن را نرسک گویند و به هندی مسوری گویند، ارجانی گوید: سرد است در دو درجه اول و خشگ است در دو درجه و جرم او قابض است هر طبیعت را و خون را غلیظ گرداند و سیلان خون را قطع کند و ادرار بول را که از حرارت باشد. و دمش دهان را سود دارد و به معده و جمله اعضاء عصبی نیک باشد، و چشم را تاریک گرداند و بیماریهای سودائی را تقویت دهد و آبی که عدس را در او بجوشانند و بخورند اطلاق شکم آرد. (از ترجمه صیدنهء ابوریحان). در تحفه است که آن را به فارسی مرجومک گویند. برّی او کوچک است. (تحفه ص 181).
- عدس جبلی یا عدس کوهی؛ نوعی از عدس است. (از تحفه حکیم ص 181).
- عدس جبلی یا عدس کوهی؛ نوعی از عدس است. (از تحفه حکیم ص 181).