عبق
[عَ بَ] (ع مص) چسبیدن بوی خوش به کسی. خوشبوی شدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (المنجد). || اقامت نمودن در جایی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (المنجد). || آزمند و حریص بچیزی گردیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.