احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن عماربن مهدی بن ابراهیم المقری المهدوی، مکنی به ابوالقاسم. حمیدی ذکر او آورده و گوید: از مردم مهدیهء قیروان است و در حدود سال 430 ه .ق . باندلس شد. او عالم بقراآت و ادب بود و یکی از علماء قراآت مرا از شعر احمد این قطعه روایت کرد و این قطعه در ظاآت قرآن است:
ظنت عظیمه ظلمنا من حظها
فظللت او قظها لتکظم غیظها
و ظعنت انظر فی الظلام و ظله
ظمآن انتظر الظهور لوعظها
ظهری و ظفری ثم عظمی فی لظی
لا ظاهرن لحظها و لحفظها
لفظی شواظ او کشمس ظهیره
ظفر لدی غلظ القلوب و فظها.
ظنت عظیمه ظلمنا من حظها
فظللت او قظها لتکظم غیظها
و ظعنت انظر فی الظلام و ظله
ظمآن انتظر الظهور لوعظها
ظهری و ظفری ثم عظمی فی لظی
لا ظاهرن لحظها و لحفظها
لفظی شواظ او کشمس ظهیره
ظفر لدی غلظ القلوب و فظها.