احمد

معنی احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن علی بن احمدبن یوسف بن حسین بن یوسف بن موسی الحصکفی الحلبی العباسی الشافعی، مشهور به ابن منلا. شرح اخبار وی در چند تاریخ منظور افتاده است و از ارباب سیَر و مصنفین معجمات هرکه ترجمت او در تألیف خویش درج کرده در صفتش کلمات بلند و القاب بزرگ بیاورده. وی از علمای امامیه با شیخ علامه بهاءالدین محمد عاملی و شرکاء آن طبقهء عالیه معاصر بوده است. ولادتش در 937 ه .ق . بوقوع پیوسته. مورخ محبی در عنوان حالات او میگوید: کان واحد الدّهر فی کلّ فنّ من فنون الادب جمع بین لطف التحریر و عذوبه البیان و کان بالشهباء احد المشاهیر و من جمله الجماهیر نشاء فی کنف ابیه و قرأ علی جماعه الاساتید. جامع روضات الجنات مینویسد: هو من علماء الدّیار الشامیه صاحب تحقیق و تدقیق و مهاره کامله فی توضیح مشکلات السلف بالفکر العمیق والاستدلال علی مطالبهم. اگرچه مشایخ ابن منلا بسیارند ولی بیشتر تحصیل او در حضرت امام علامه رضی الدین ابوالبقاء محمد بن ابراهیم بن یوسف بن عبدالرحمن بن حسن حلبی حنفی معروف به ابن الحنبلی مصنف تاریخ حلب اتفاق افتاد. از کتبی که در نزد او بخواند یکی رسالهء شرح نورالدین فی مسح القلتین است از تألیف وی و مخائل الملاحه فی مسائل المساحه که هم از مصنفات ابن حنبلی میباشد و دیگر شرح مواقف سید جرجانی و شرح عضدی بر مختصر ابن حاجب با حاشیهء سعدالدین تفتازانی و تعلیقهء شریف جرجانی و کتاب محلی در اصول و حاشیهء آن مسماه بمشارفه و کتاب شمائل النبی صلی الله علیه و آله از تألیفات ترمذی در حدیث. ابن منلا این کتاب را از لفظ رضی الدین استماع کرد و او را بدان بداشت که در معنی اقراء شمایل شعری گوید و از این بیت مشهور که بر دو وزن مشتمل است لختی در آن تضمین کند که:
حاشا شمائلک اللطیفه ان تری
عوناً علیّ مع الزمان القاسی.
این حنبلی گفته: پس من برحسب اقتراح شهاب الدین ابن منلا در خطاب حضرت رسالتمآب صلی الله علیه و آله و سلم چنین گفتم:
یا من لمضطرم الاوا-
م حدیثه المرویّ ریّ
اروی شمائلک العظا-
م لرفقه حضروا لدیْ-
ی علی انال شفاعه
تسدی لدی العقبی الی
حاشا شمائلک اللطی
فه ان تری عوناً علی.
یعنی ای آنکه روایت سنت و نقل حدیث تو تشنگی افروخته دل را سیرابی بس عظیم است من شمایل بزرگوار ترا برای یاران چند که نزدیک من حاضر آمده اند روایت میکنم بامید آنکه شاید روز رستخیز بشفاعت تو فرارسم حاشا که اخلاق شریف و ملکات لطیف تو بر زیان من مددکار و با خشم پروردگار یار باشد. و ابن منلا در سال 954 بشهر حلب صحبت شیخ کامل و مرشد واصل علوان بن محمد حموی دریافت و یک ثلث صحیح بخاری از وی استماع کرد و در چند میعاد وی حاضر گشت و هم از برهان الدین عمادی حدیث بسند مسلسل اخذ نمود و از او اجازهء روایت گرفت و در سال 958 در صحبت پدرش محمد بن علی بقسطنطینیه رفت و در آنجا رسالهء اصطرلاب از نزیل قسطنطینیه شیخ غرس الدین حلبی فراگرفت و با محقق نحریر سید عبدالرحیم عباسی گرد آمد و روایت کتاب بخاری را از او اجازت یافت و در ستایش آن دانشور بزرگ قصیده ای بقافیت سین بسرود و مطلع آن این بیت است:
لک الشرف العالی علی قاده الناس
و لم لا و انت الصدر من آل عباس.
یعنی ترا بر تمامت مهتران مردم شرافت است چرا چنین نباشد و حال آنکه تو صدر دودهء بنی عباسی. و در این مسافرت کتابی تألیف کرد به نام روضه الوردیه فی الرّحله الرومیه و این قصیده بتمامها در آن کتاب مندرج است و چون از قسطنطینیه مراجعت جست وارد حلب شد و بدان بلد از فن تجوید بسیاری در نزد شیخ ابراهیم ضریر دمشقی نزیل حلب بخواند و در سال 965 از مجود مذکور اجازت یافت بافادت و او را دو کرت دیگر بشهر دمشق مسافرت افتاد و در آنجا از بدرالدین غزی اکتساب علوم و اقتناء معارف کرده و در مجالس تدریس وی که بمدرسهء برانیهء شام منعقد میگشت حاضر میشد و هم به دمشق قطعه ای از صحیحین مسلم و بخاری در خدمت نورالدین نسفی بخواند و نیز در چند درس او از کتاب محلی و شرح بهجه حضور یافت و از او اجازه گرفت و در حضرت شیخ محب الدین تبریزی که مجاور تکیهء سلیمانیه بود شرح منلازاده را بر هدایه الحکمه قرائت نمود و هم بعضی از تفسیر قاضی ناصر بیضاوی از وی بشنید و نیز بمدرس شیخ ابوالفتح شبستری مراودت آغاز نهاد و دو قطعهء کبیر از شرح تلخیص تفتازانی و کتاب علامهء اصفهانی از او فراگرفت آنگاه منصب تدریس بلاطیه شهر حلب بناء حاج بلاط و داوار با ابن منلا تفویض رفت و او در خلال اشتغال بعمل آن مدرسه بامر تصنیف شرح کتاب مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب بپرداخت و بر آن نسخه شرحی برسم مزج برنگاشت در نهایت مقامات بسط و تفصیل و فوق مراتب اتقان و تحقیق مطالب شرح دمامینی و حاشیهء شمنی و شواهد سیوطی را در آن تصنیف شریف بگنجانید و در هر عنوان از اصول مبحث و اطراف مسئله هیچ سخن فرونگذاشت. جامع خلاصه الاثر در صفت آن شرح میگوید: و هو فی بابه لا نظیر له یعنی این کتاب را در علم اعراب مانند نیست. صاحب روضات در مدح آن مینویسد و لایتصور فوق ذلک الکتاب المغنی شرح یعنی مغنی ابن هشام را بالاتر از این شرحی متصور نمیشود، ابن منلا نام این تصنیف منیف منتهی امل الادیب من الکلام علی مغنی اللبیب گذارده و از شرح باب اول که در مفرداتست قطعه ای لائق از خزانهء ملکزادهء دانشمند اعتضادالسلطنه وزیر علوم علیقلی میرزا که زمان میمونش یاد و روان مقدسش شاد باد بنظر رسیده در آغاز بتقریبی سخن در ترجمت احوال مصنف مغنی اللبیب ابن هشام انصاری و شارح دمامینی و محشی شمنی و حافظ سیوطی میراند میر معاصر جامع روضات گفته که من از نسخهء نخستین مجلد اول را خود بخط ابن منلا دیده ام و در اطراف آن بخط سید علامه صدرالدین عاملی حواشی بسیار بود بالجمله ارباب معجمات باسم این ابن منلا چند تصنیفات سودمند آورده اند در فن ادب و منشآت عرب، از آنجمله است: رسالهء طالبه الوصال من مقام ذلک الغزال و نسج این رساله بر منوال عبره الکئیب و عشره اللبیب است از تألیف صلاح الدین صفدی و دیگر کتاب شکوی الدمع المراق من سهم العراق و هم بر اسلوب استادش رضی الدین بن حنبلی در تصنیف مرتع الظباء و مربع ذوی الصبا کتابی وضع کرده مترجم بعقود الجمان فی وصف نبذه من الغلمان. و در صناعت نظم نیز کلمات لطیف و اشعار ملیح دارد و در این ابیات فکر بکری بمنصهء ظهور نشانیده است، گوید:
نازع الخدّ عذار دائر
فوق خال مسکه ثمّ عبق
قائلاً للخدّ هذا خادمی
و دلیل انه لونی سرق
فانتضی الطّرف لهم سیف القضا
ثمّ نادی ماالذی ابدی الفرق
ایّها النّعمان فی مذهبکم
حجه الخارج بالملک احق.
یعنی در عارض محبوب خط در سرّ خال با خد بنزاع برخاست و بر وی دعوی عدوان و غصب نمود و گفت این هندوبچه که در چنگ تو افتاده چاکر منست بدلیل آنکه رنگ من بگرفته و گونه مشک بپذیرفته است دیدهء وی بداوری شمشیر برکشید و بانگ برداشت که در مذهب امام اعظم بینهء خارج مقدم است در این مضمون بمسئله تعارض بینتین که فقها در کتاب قضا می آورند اشارت کرده میگویند اگر دو کسی را بر ملکی مثلاً بطور تداعی تنازع افتد و هر دو دعوی ملکیت کنند و بر طبق مدعی بینهء شرعیه اقامت نمایند و از ایشان یکی داخل باشد و دیگری خارج میان فقها اختلاف است که آیا بینهء کدامین باید بتقدم اولی داشت ابوحنیفه حجت خارج را پیش میدارد و در مثل این ماده خال را که مَدْعیٌبه است بخدّ بازمیگذارد. و دیگر از اشعار ابن منلا این دو بیت ظریف که بر ایهامی لطیف مشتمل است بنظر رسیده، گوید:
ادّعوا ان خصره فی انتحال
فلذا بان قدّه الممشوق
و اقاموا الدّلیل ردفاً ثقیلاً
قلت مهلاً دلیلکم مطروق.
یعنی بلسان دعوی گفتند میان محبوب بسیار لاغر و نزار است و از این جهت بالای وی که بشاخهء بان میماند باریک و کشیده است بدین مدعی سنگینی سرین را دلیل آورده اند گفتم خاموش که دلیل شما مدخول است. و هم ابن منلا هجای شریفی علوی نسب گفته و بشعری که سابقاً در قَدْح اشعار ابن شجری علوی بسته بودند تلمیحی ملیح نموده است:
المشهدی لسانه قد فلّ کل مهنّد
ان رام انشاد القریض فقل له یا سیدی.
یعنی زبان این سید از شمشیر هندی بتیزی سبق گرفته است و چون بانشاد شعر خویش پردازد با او چنین خطاب کن که یا سیدی. و این کنایت است از شعری که در هجو ابن شجری و منظومات وی گفته اند که:
یا سیّدی والذی یعیذک من
نظم قریض یصده به الفکر
ما فیک من جدک النبی سوی
انّک لاینبغی لک الشعر.
یعنی ای مهتر من بخدائی که ترا از بستن شعری که آیینهء فکر را زنگ آلود میسازد در پناه خویش میدارد سوگند یاد میکنم که از خصائص نیای بزرگوارت پیغمبر ترا هیچ نصیب نیفتاده مگر همین که شعر گفتن ترا سزاوار نیست چنانکه او را (ص). محبّی میگوید نظم ابن منلا در این معنی بر شعر مخلد موصلی بمراتب مرجح است، او گفته:
یا نبی الله فی الشعر و یا عیسی بن مریم
انت من اشعر خلق الله ان لم تتکلم.
یعنی ای آنکه در شعر چون محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله میباشی و در نژاد چون عیسی بن مریم، تو از تمامت آفرینش شاعرتری بشرط این که هیچ سخن نکنی. حاصل آنکه نه شعر گفتن ترا رواست نه بپدری نسب رسانیدن و اصل این نکته را ثعالبی در کتاب الشکایه والتعریف آورده و گفته: اذا کان الرّجل متشاعراً غیر شاعر قالوا فلان نبی فی الشعر، یعنی چون مرد شاعر نباشد و بتکلف سخن بنظم کشد گویند وی در شعر پیغمبر است. ابن منلا بر هیکل مردم کل در سر موی نداشته کسی او را بدان عیب سرزنش آورده بوده است، وی بپاسخ آنکس گفته:
یعیبنی انّ شعر الرأس منحسر
منّی فتی قد عری من حله الادب
و لیس ذلک الاّ من ضرام هوی
یبری الی الرّأس منه ساطع اللهب
اقصر عدمتک ذا داء بمبعره
فالعیب فی الرأس دون العیب فی الذّانب.
یعنی جوانی عاری از کسوت ادب مرا بنابودی موی سر عیب گفت و حال آنکه این از زبانهء آتش عشق است که مرا بسر سرایت کرده و موی آن بتمامت بسوخته الا ای عیب جوی هرزه گوی که ترا ناخوشی در دبر است سخن کوتاه کن و خاموش نشین که عیب در سر به که تا عیب در دُم و دیگر در صحبت هدیه ای بدوستی نوشته و از حقارت آن تحفه معذرت خواسته:
اقبل هدیّه مخلص
فی ودّه و ثنائه
و اجبر بذلک کسره
و اغنم جمیل دعائه.
یعنی ارمغان کسی را که در دوستاری و ستایشگری تو بس ساده و بی آمیغ است بپذیر و بخلوص وی شکستگی خاطرش پیوند ده و دعاء نیکش در حق خویش غنیمت شمار. هم در این معنی است:
قد بعثنا الیک اکرمک اللّ
ه ببرّ، فکن له ذا قبول
لاتقسه الی ندی کفک الغم
ر و لا نیلک الکثیر الجزیل
و اغتفر قلّه الهدیه منی
انّ جهدالمقل غیر قلیل.
یعنی بسوی تو که خدایت گرامی فرماید تحفه ای فرستادیم آن را قبول فرمای و بعطای خویش قیاس مکن و بر کمی آن پرده بکش که چون مرد نهایت طاقت خود را مبذول دارد و برحسب وسع و مکنت خویش بدانچه قدرت یابد تقدیم نماید کم نباشد. ابن اثیر در نهایه میگوید: الجهد بالضمّ الوسع والطاقه و منه حدیث الصدقه: ای الصدقه افضل قال جهدالمقل ای قدر ما یحتمله حال القلیل المال. وفات ابن منلا در سال سه پس از هزار هجری افتاده است. مورّخ محبّی در خلاصه میگوید: او را فلاحین قریهء باتشا از عمل معرّه نسرین بستم بکشتند. قبرش در جوار مزار جد مادریش خواجه اسکندربن ایجق است بکوهی که در آن الکاء واقع شده. حصکفی بفتح حاء و سکون صاد مهملتین و فتح کاف و کسر فاء نسبت است بحصن کیفا و آن حصاری عظیم میباشد مشرف بر دجله در میان میافارقین و جزیرهء ابن عمر از خطهء دیار بکر. (نامهء دانشوران ج 2 ص 320). و رجوع به ابن منلا شهاب الدین... و رجوع به روضات الجنات ص 93 شود. و صاحب کشف الظنون در ذیل شرح مغنی اللبیب وفات او را به سال 979 ه .ق . آورده است.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.