عاقد
[قِ] (ع ص) عقدکننده. || گره زننده. (غیاث اللغات). استوارکننده. (اقرب الموارد). || جاء عاقداً عنقه؛ آمد خم کننده گردن خود را از روی تکبر. (اقرب الموارد). || در اصطلاح فقها، اجراکنندهء صیغه در معامله. || کسی که عقد نکاح بندد. (ناظم الاطباء). || آهوی گردن کج کرده یا گردن بر سرین نهاده. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || ناقه ای که گره کند دم خود را و آن علامت آبستنی است از وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).