عاق
[عاق ق] (ع ص) ناخوش دارنده. (منتهی الارب). || آزاردهندهء پدر و مادر و نافرمان. (منتهی الارب) (آنندراج). سرکش با مادر و پدر. (غیاث اللغات). ج، عاقون و عَقَقه و اَعقّه و این نادر است. (از اقرب الموارد) :
فرزند عاق ریش پدر گیرد ابتدا
فحل نبهره دست به مادر برد نخست.
خاقانی.
همان مقامات پیش آمد که آن گازر را از پسر ناخلف و فرزند عاق پیش آمد. (سندبادنامه ص113).
رنگ کفران و شک و شرک و نفاق
تا ابد باقی بود بر جان عاق.مولوی.
فرزند عاق ریش پدر گیرد ابتدا
فحل نبهره دست به مادر برد نخست.
خاقانی.
همان مقامات پیش آمد که آن گازر را از پسر ناخلف و فرزند عاق پیش آمد. (سندبادنامه ص113).
رنگ کفران و شک و شرک و نفاق
تا ابد باقی بود بر جان عاق.مولوی.