عابدفریب
[بِ فِ / فَ] (نف مرکب)فریبندهء عابد. که عابد را از عبادت خدا باز دارد. سخت زیبا چنانکه عابد تارک دنیا را نیز بفریبد و شیفتهء خویش سازد :
از این مه پارهء عابدفریبی
ملائک سیرتی خورشیدزیبی.سعدی.
گوئی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من بسحر ببستند خواب را.سعدی.
آن چشم آهوانهء عابدفریب بین
کش کاروان سحر بدنباله میرود.حافظ.
از این مه پارهء عابدفریبی
ملائک سیرتی خورشیدزیبی.سعدی.
گوئی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من بسحر ببستند خواب را.سعدی.
آن چشم آهوانهء عابدفریب بین
کش کاروان سحر بدنباله میرود.حافظ.