طیف
[طَ] (ع اِ) خشم. غضب. || جنون. دیوانگی. || خیال. خیاله. (منتهی الارب) (آنندراج). پیکر خیالی محسوس غیرقابل لمس(1). شبح. صورت که به خواب بینند. (السامی) (مهذب الاسماء). || وسوسه. و منه: اذا مسهم طیف من الشیطان(2). (منتهی الارب) (آنندراج). بداندیشی. || شکل حاصل از تأثیر مغناطیس بر براده های آهن و الوان حاصل از تجزیهء نور. رجوع به طیف شمس و طیف نور و طیف مغناطیسی شود. || (مص) آمدن خیال در خواب. (منتهی الارب) (آنندراج). || نموده شدن خیال در خواب. (زوزنی). || گرد چیزی گردیدن. لغه فی الطوف، مطاف مثله فیما. (منتهی الارب) (آنندراج).
(1) - Spectre. Fantome. (2) - قرآن 7/201.
(1) - Spectre. Fantome. (2) - قرآن 7/201.