طول
[طَ] (ع مص) منت نهادن بر کسی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). || فزونی کردن بر کسی. فخر نمودن. (منتهی الارب). با کسی فضل کردن. (زوزنی). در فضل غلبه کردن. (تاج المصادر). غالب آمدن در فضل. (منتخب اللغات). || غالب آمدن در درازی، و منه فی حدیث استسقاء عمر فطال العباس عمر؛ ای غلبه فی طول القامه و کان عمر طوی و کان العباس اطول منه. (منتهی الارب). بدرازی غلبه کردن. (تاج المصادر). || احسان کردن. (منتهی الارب).