طول
[طِ وَ](1) (ع اِ) طیل.(2) پای بند ستور. رسن دراز که بدان ستور را بعلف بندند. گویند: ارخ للفرس طوله؛ یعنی دراز کن رسن آن را. و طال طولک و طیلک؛ یعنی دراز شد عمر تو یا درنگی یا غیبت تو. (منتهی الارب). رسن که بدان پای چارپا بندند. رسن دراز که ستور را بدان بندند و سر دهند که بچرد. (منتخب اللغات). رسن که بر پای ستور کنند و فروگذارند تا میچرد. (مهذب الاسماء).
(1) - «ل» در این کلمه، گاه در شعر مشدد آید. (از منتهی الارب).
(2) - «ل» در این کلمه، گاه در شعر مشدد آید. (از منتهی الارب).
(1) - «ل» در این کلمه، گاه در شعر مشدد آید. (از منتهی الارب).
(2) - «ل» در این کلمه، گاه در شعر مشدد آید. (از منتهی الارب).