احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن قاسم بن علی بن رستم الدیمرتی. وی در حضور مجلس عم خویش علی بن رستم در قصر او بدیمرتین در حالی که به متنزهات اطراف ناظر بود درین اشعار وصف بهار کرده است:
ضحک الربیع بمبسم الانوار
و بکی بعین سحه مدرار
فبدمعه اکتست البسیطه نبتها
و بضحکه ضحکت ذری الاشجار
و اذا الریاح امالها فکأنه
ثمل یمیل لنغمه الاقمار
و النرجس الغضّ الجنی کانما
تدویره بشظیتی مدوار
حدقت به فوق الزبرجد فضه
تحکی شعاع کواکب الاسحار.
(محاسن اصفهان مافروخی ص65).
ضحک الربیع بمبسم الانوار
و بکی بعین سحه مدرار
فبدمعه اکتست البسیطه نبتها
و بضحکه ضحکت ذری الاشجار
و اذا الریاح امالها فکأنه
ثمل یمیل لنغمه الاقمار
و النرجس الغضّ الجنی کانما
تدویره بشظیتی مدوار
حدقت به فوق الزبرجد فضه
تحکی شعاع کواکب الاسحار.
(محاسن اصفهان مافروخی ص65).