طالح

معنی طالح
[لِ] (ع ص) ضد صالح. و فی الحدیث: لولا الصالحون لهلک الطالحون. ج، طُلَّح. (منتهی الارب). ج، طالحون و طالحین. مرد بدکردار. (غیاث اللغات). تبهکار. بدکار. فاسد. بدمرد. (زمخشری). || بی سامانکار. ج، طُلَحاء. (ربنجنی). مرد بیسامان. (مجمل اللغه) (تفلیسی) (دهار) (دستور اللغهء ادیب نطنزی) :
صحبت صالح ترا صالح کند
صحبت طالح ترا طالح کند. مولوی.
صالح و طالح بصورت مشتبه
دیده بگشا بو که گردی منتبه.مولوی.
دختری خواهم ز نسل صالحی
نی ز نسل پادشاهی طالحی.مولوی.
صالح و طالح متاع خویش فروشند(1)
تا که قبول افتد و چه در نظر آید؟حافظ.
|| شترمادهء مانده. (منتهی الارب).
(1) - ن ل: نمودند.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.