احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن ابیطالب طبری ساروی معروف به شیخ طبرسی(1) مکنی به ابومنصور. فقیهی از مردم ساریهء مازندران. و او شیخ محمد بن علی بن شهرآشوب ساروی مازندرانیست. او راست: کتاب الاحتجاج. کتاب الکافی در فقه. و کتاب مفاخرالطالبیه. و کتاب تاریخ الائمه. و کتاب فضائل الزهراء و غیره. و کتاب احتجاج او شامل جمله ای از احتجاجات رسول صلوات الله علیه و ائمهء کبار و اصحاب آنان است با کفار و مخالفین و در آخر آن توقیعات بسیاری باشد که از ناحیهء مقدسه بیرون آمده است خطاب به بعض اکابر شیعه. رجوع بروضات الجنات ص18 شود.
(1) - در کلمهء طبرسی [ باطاء مؤلف مفتوح و باء مفتوحه ] مولانا مجلسی علیه الرحمه و صاحب روضات و دوست ارجمند ما آقای احمد دهقان بهمنیار را در تعلیقات بر تاریخ بیهق تحقیقات مفصله است و حاصل آنکه طبرسی را بر خلاف مشهور باید بفتح طاء وراء و سکون باء بروزن جعفری خواند و آن تفرشی بکسر راء است. لکن بی هیچ شبهه در نسبت صاحب ترجمه و هم شاگرد او محمد بن علی بن شهر آشوب این کلمه باطاء مفتوحه و باء مفتوحه است چنانکه مشهور افواه والسنهء قوم نیز همین است و آن نسبتی است بطبرستان و ساری. مانند طبرخزی که نسبت است بطبرستان و خوارزم در نسبت ابوبکر خوارزمی محمد بن عباس. و اگر طبرس مستقلی و یا معرب تفرش نیز وجود داشته باشد آن موضوع دیگر است و مربوط بشیخ طبرسی و ابن شهر آشوب نیست. والله اعم. رک: طبرسی.
(1) - در کلمهء طبرسی [ باطاء مؤلف مفتوح و باء مفتوحه ] مولانا مجلسی علیه الرحمه و صاحب روضات و دوست ارجمند ما آقای احمد دهقان بهمنیار را در تعلیقات بر تاریخ بیهق تحقیقات مفصله است و حاصل آنکه طبرسی را بر خلاف مشهور باید بفتح طاء وراء و سکون باء بروزن جعفری خواند و آن تفرشی بکسر راء است. لکن بی هیچ شبهه در نسبت صاحب ترجمه و هم شاگرد او محمد بن علی بن شهر آشوب این کلمه باطاء مفتوحه و باء مفتوحه است چنانکه مشهور افواه والسنهء قوم نیز همین است و آن نسبتی است بطبرستان و ساری. مانند طبرخزی که نسبت است بطبرستان و خوارزم در نسبت ابوبکر خوارزمی محمد بن عباس. و اگر طبرس مستقلی و یا معرب تفرش نیز وجود داشته باشد آن موضوع دیگر است و مربوط بشیخ طبرسی و ابن شهر آشوب نیست. والله اعم. رک: طبرسی.