ضمایر
[ضَ یِ] (ع اِ) جِ ضمیر. رجوع به ضمیر شود. || دلها : وحشت ملک و هیبت پادشاهی در ضمایر دوستان و دشمنان قرار گرفت. (کلیله و دمنه). و در معرض تسوف پیش ضمایر آید. (کلیله و دمنه). و هم از اثر شقاوت به بدنامی و اسم اِلحاد بر خود راضی شدند و بضمایر مسلمان بودند. (جهانگشای جوینی). || (اصطلاح دستور زبان) مقابل اسم ظاهر. رجوع به ضمیر شود.