ضریب
[ضَ] (ع ص، اِ) مانند. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). مثل. (منتهی الارب). نظیر : ضریر ما له فی العلوم نظیر و طبیب ما له فی الازمنه الغابره ضریب. (خلاصه الاثر بدیعی). || نوع. || زده شده. || صفت از هر چیزی. || نیک زننده. || سَر. (منتهی الارب). رأس. || امین تیر قمار. (منتهی الارب). || زنندهء تیر قداح. || نام تیر سوم از تیرهای قمار. || شیری که از چند ناقه در یک شیردوشه دوشیده شود. || بهره. || شکم مردم. || برف. (منتهی الارب). ثلج. (فهرست مخزن الادویه). || پشک. (منتهی الارب). شب نم. جَلید. سقیط. صَقیع. (فهرست مخزن الادویه). || شیر سخت ترش یا شیر پاره پاره شده. (منتهی الارب). شیر بریده. || (اصطلاح حساب)(1) عددی است که پیش از کمیتی قرار دهند برای ضرب کردن در وی. ارزش و قدر نسبی که بهر یک از مواد امتحانی داده می شود.
(1) - Coefficient.
(1) - Coefficient.