صمد
[صَ مَ] (ع ص، اِ) مهتر. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات). || (اِ) آنکه آهنگ به وی کنند در مهمات. (منتهی الارب). آنکه قصد کرده شود به وی در انجاح حوائج. (غیاث اللغات). پناه نیازمندان. (ترجمان علامهء جرجانی). || پاینده. (منتهی الارب). دائم. (غیاث اللغات). || رفیع. (منتهی الارب). || بی نیاز. (منتهی الارب) (غیاث اللغات). || رست از هر چیزی(1). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || المصمت الذی لاجوف له. (تاج العروس). || مردی که گرسنه و تشنه نشود در جنگ. (منتهی الارب). مردی که تشنه و گرسنه نباشد. (غیاث اللغات). || قومی که حرفه نباشد ایشان را. (منتهی الارب). القوم الذی لا حرفه لهم و لا شی ء یعیشون به. (اقرب الموارد).
(1) - بدین معنی در اقرب الموارد، قطر المحیط، تاج العروس دیده نشد.
(1) - بدین معنی در اقرب الموارد، قطر المحیط، تاج العروس دیده نشد.