صفا
[صَ] (اِخ) نام وی میرزا ابراهیم و از اعاظم اهالی دارالعلم شیراز و از سلسلهء سادات دشتکی و به وفور ذهن و جودت طبع ممتاز و از فرزندان غیاث الدین منصور و علو نسب وی در آن دیار مشهور... و حریفی شوخ طبع و خندان و ظریفی حریف و نکته دان بود، بصحبت اهل کمال راغب و آنان نیز صحبت وی را طالب بودند. مکرر صحبتش اتفاق افتاد الحق حضرتش در کمال فطانت و کیاست و طبع او در نهایت شکفتگی و سلامت بود... در آخر نادری بعالم بقا شتافت. از اوست:
ای که بی قدرترین ذرهء خاک در عشق
شود از شعشعهء حسن تو خورشید سریر
ای که بر چین جبین همه خوبان جهان
طعنه بر محفل ناز تو زند موج حصیر
چند روزیست که بر صفحهء نظارهء تو
صورت عجز کند خامهء مژگان تصویر...
که شبیخون زده بر مردم چشمت بفسون؟
که نگاه تو بعجز آمده چون طفل اسیر.
(آتشکدهء آذر ذیل احوال شعرای معاصر مؤلف).
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
ای که بی قدرترین ذرهء خاک در عشق
شود از شعشعهء حسن تو خورشید سریر
ای که بر چین جبین همه خوبان جهان
طعنه بر محفل ناز تو زند موج حصیر
چند روزیست که بر صفحهء نظارهء تو
صورت عجز کند خامهء مژگان تصویر...
که شبیخون زده بر مردم چشمت بفسون؟
که نگاه تو بعجز آمده چون طفل اسیر.
(آتشکدهء آذر ذیل احوال شعرای معاصر مؤلف).
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.