صدم
[صَ] (ع مص) کوفتن. (منتهی الارب). بهم باکوفتن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). یقال: صدم الجدار صدماً؛ اذا ضربه بسده. (بحر الجواهر). || زدن چیزی سخت را به چیزی سخت مثل آن. (منتهی الارب). || رسیدن کاری بزرگ. (منتهی الارب). کاری صعب رسیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). || راندن سخت. (منتهی الارب).