احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن بختیاربن علی بن محمد الماندائی الواسطی مکنی به أبوالعباس. یاقوت گوید: او راست معرفه جیّده به ادب و نحو و لغت و در جمادی الاَخرهء سال 552 ه . ق. به بغداد درگذشته است و مولد او در ذی الحجه سنهء 476 در اعمال واسط بود. او فقیهی فاضل با معرفتی تام به ادب و لغت و یدی باسط در کتب سجلات و کتب حکمیّه است. و او تولیت قضاء واسط داشت و از ابوالقاسم بن بیان و ابوعلی بن نبهان و جز آندو سماع دارد و ابوالفرج بن الجوزی گوید او با ما برای سماع نزد علی بن فضل بن ناصر حاضر میشد. و او را تصانیفی است. از جمله: کتاب القضاه(1) و کتاب تاریخ البطائح. یاقوت گوید بخط حجه الاسلام ابومحمد عبدالله بن احمدبن احمدبن الخشاب دیدم که نوشته بود: دوست ما شیخ ابوالعباس احمدبن بختیاربن علی بن محمد ماندائی این شعر خویش مرا بخواند:
قد نلت بالجهل اسباباً لها خطر
یضیق فیها علی العقل المعاذیر
مصیبهً عمت الاسلام قاطبهً
لایقتضی مثلها حزم و تدبیر
اذا تجازی ذووالالباب جملتها
قالوا جهول اعانته المقادیر.
(1) - حاجی خلیفه نام کتاب را تاریخ القضاه و الحکام آورده و سال وفات را 556 ه . ق. گفته است.
قد نلت بالجهل اسباباً لها خطر
یضیق فیها علی العقل المعاذیر
مصیبهً عمت الاسلام قاطبهً
لایقتضی مثلها حزم و تدبیر
اذا تجازی ذووالالباب جملتها
قالوا جهول اعانته المقادیر.
(1) - حاجی خلیفه نام کتاب را تاریخ القضاه و الحکام آورده و سال وفات را 556 ه . ق. گفته است.