شیفته

معنی شیفته
[تَ / تِ] (ن مف) عاشق. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (انجمن آرا) (غیاث). عاشق. مفتون. دلباخته. مغرم. مجذوب. مستهام. شیدا. مهربان. (یادداشت مؤلف). واله. (زمخشری) :
هر آن کس که او را بدیدی ز دور
زنی یافتی شیفته پر ز نور.فردوسی.
کس نیست به گیتی که بر او شیفته نبْود
دلها به خوی نیک ربوده ست نه زِاستم.
فرخی.
عشق است بلای دل و تو شیفتهء عشق
سنگی تو مگر کَانده بر تو نکند کار.فرخی.
لاجرم خلق جهان بر خوی او شیفته اند
چون گل سوری بر باد سحرگاهی و نم.
فرخی.
پادشاهان همه بر خدمت او شیفته اند
چون غلامان ز پی خدمت او بسته کمر.
فرخی.
عطای تو بر زائران شیفته ست
سخای تو بر شاعران مفتتن.فرخی.
دل من شیفته بر سایه و جاه و خطر است
وَاندر این خدمت با سایه و جاه و خطرم.
فرخی.
آن روز که من شیفته تر باشم بر تو
عذری بنهی بر خود و نازی بفزایی.
منوچهری.
زی گوهر باقی نکند هیچکسی قصد
کز کوردلی شیفته بر دار فنایند.ناصرخسرو.
بد از مهر جم شیفته ماه چهر
فزون شُدْش از این مژده بر مهر مهر.اسدی.
بر او بر کسی زآن سپه شیفته ست
به پنهانْش برده ست و بفْریفته ست.اسدی.
عالمی شیفتهء زلف تواَند
زلف تو شیفتهء خویشتن است.خاقانی.
با دل که شیفته ست به زنجیر راهبان در
گفت از محیط دست تو به معبری ندارم.
خاقانی.
ای صبر تویی دانم پروانهء کار دل
دل شیفته پروانه ست از نار نگه دارش.
خاقانی.
شیفتگان یکان یکان مست لبش زمان زمان
او رود از نهان نهان گنج روان کیست او.
خاقانی.
چشمهء خون ز دلم شیفته تر کس رانی
خون شو ای چشم که این سوز جگر کس رانی.
خاقانی.
بافته چون آفتاب روشنی نقد خویش
شیفته نی چون سحاب از گهر مستعار.
خاقانی.
من شیفته از شادی و پرسان ز دل خویش
کای دل به جهان اینکه مرا بود که را بود.
خاقانی.
چون آگهی که شیفته و کشتهء توایم
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست.
خاقانی.
چون نگهش کنی کند در پس چنگ رخ نهان
تا شوی از بلای او شیفتهء بلادری.خاقانی.
ای آنکه مسجد دمشق دیده ای و بدان شیفته شده... بیا و مسجد غزنه مشاهدت کن. (ترجمهء تاریخ یمینی ص 422).
گر سلسلهء مرا کنی ساز
ورنه شده گیر شیفته باز.نظامی.
مضطرب از دولتیان دیار
ملک بر او شیفته چون روزگار.نظامی.
زآن شیفتهء سیه ستاره
من شیفته تر هزارباره.نظامی.
شیفتهء حلقهء گوش توام
سوختهء چشمهء نوش توام.عطار.
ای دل مبتلای من شیفتهء هوای تو
دیده دلم بسی بلا آن همه ازبرای تو.عطار.
زلف خاتون ظفر شیفتهء پرچم توست
دیدهء فتح ابد عاشق جولان تو باد.حافظ.
- شیفتهء خویش بودن؛ خودپسند و خودپرست بودن. (یادداشت مؤلف) :
گویی به رخ کس منگر جز به رخ من
ای ترک چنین شیفتهء خویش چرایی.
منوچهری.
شیفته ای شیفتهء خویش بود
رغبتی از من صد ازو بیش بود.نظامی.
- شیفته و فریفته؛ عاشق و دلباخته. (یادداشت مؤلف).
- دل شیفته؛ دل از دست داده :
به نصیحتگر دل شیفته می باید گفت
برو ای خواجه که این درد به درمان نرود.
سعدی.
|| آشفته و مدهوش. (ناظم الاطباء). مدهوش. (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان) (صحاح الفرس) (غیاث). || دیوانه. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (انجمن آرا) (از برهان). بیخود. (آنندراج) (انجمن آرا). مجنون. (یادداشت مؤلف) :
که ات ای بداندیش بفریفته ست
فریبندهء تو مگر شیفته ست.فردوسی.
بتی پریرخ و آهن دلی و بی رخ تو
چنین پریزده کردار و شیفته ست شمن.
سوزنی.
رفتم به درش رقیب من گفت
کاین شیفته بر چه موجب آمد.خاقانی.
من عاشق و او بی خبر، او ماه نو من شیفته
او از من و من زو جدا این حال بوقلمون نگر.
خاقانی.
ماه نو دید عدو بر علمش شیفته شد
ماه نو شیفته را بر سر سودا دارد.ظهیر.
باد تن شیفته در هم شکست
شیفته زنجیر بخواهد گسست.نظامی.
کآن مه نو کو کمر از کوه داشت
ماه نو از شیفتگان دور داشت.نظامی.
|| متحیر و سرگشته و واله. (ناظم الاطباء) (از برهان). متحیر. (صحاح الفرس). || مشعوف. مشغوف. (یادداشت مؤلف). || حریص. آزمند. مولع. (یادداشت مؤلف).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.