احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی الرّجا مکنی به ابوالولید. در نامهء دانشوران (ج2 ص275) آمده است که او: از مشاهیر علما و عرفای اواخر مائهء دویم و اوایل مائهء سیم هجریه است زمان هارون الرشید تا اوایل خلافت المتوکل علی الله را دریافته. مولد و منشأ وی قریهء ازاذانست که متصل بوده است بشهر هرات و او عالم بعلوم ظاهر و باطن است و از تلامیذ امام اجل عالم، احمد حنبل است بفنون فضایل آراسته بود و بخاری در صحیح خود از او حدیث نقل میکند و او در زمان ملوک طاهریه در هرات معروف و مشهور بود و طلحه بن طاهر را با وی اتحاد مخصوص و بسیاری از اهالی آن ملک از علوم ظاهر و باطن وی بمقامات عالیه رسیده ترقیات علمی و نفسانی نمودند. نقل است که در بدایت حال آن عالم اجل کامل، مالی بسیار نقدینهء بیشمار داشت همه را در طلب اخذ حدیث و حج و غزا صرف کرده است پیوسته از هرات سفر میکرد هرگاه مال وی به آخر برسیدی بهرات مراجعت کردی دیگربار بعض املاک خود بفروختی و باز بسفر رفتی و حج کردی تا جمله مال خود بدین طریق نفقه کرد نقل است که وقتی یکی از دوستان او بچهارهزار درم محتاج شد نزد وی اظهار احتیاج نمود. چون به خانهء خود رفت وی چهارهزار درم در کیسه کرده بنزد او فرستاد. آن دوست مهم خود کفایت کرد پس از مدتی مبلغ را نقد کرده در صره بوی بازپس فرستاد ابوالولید قبول نکرد و پیغام فرستاد که من آن وجه را نداده بودم که پس بگیرم آن دوست برخاست و بنزدیک وی رفت و سلام کرد و آن عارف کامل گفت اگرنه رد سلام واجب بودی جواب سلام تو بازندادمی چهارهزار درم را چه قدر باشد که من آن را بازپس ستانم و هم نقل کرده اند که وقتی دیگر از مکانی میگذشت شخصی را دید که بسمت خانهء صاحب شرطه میبردند ماجری را پرسید گفتند چهارهزار درم مقروض است نزدیک رفته گفت او را رها نمائید و بگفت تا قرض او را دادند و آنشخص خلاص گردید و آن عالم عامل روزگار زندگانی بقریهء ازاذان هرات بسر میبرد تا در سال دویست وسی ودو هجری در زمان عبدالله از ملوک طاهریه دار باقی را بسرای فانی برگزید و در قریهء ازاذان مدفون گردید. جامی نگاشته که قبر وی اکنون در قریهء ازاذانست مردمان از هر گروه آن را زیارت نموده و بدان تبرک جویند و او را در طریق سیر و سلوک کلماتی بوده است بس عالی آنچه را که از آن کلمات بدست آمد در این مقام نوشته میشود از جمله آنهاست که گفته: عالم که علم خود را در غیر موقع بخرج داد بدتر از جاهلیست که در جهل خود مانده باشد چه بر آن ضررها ناشی است و در این فسادی مترتب نه. حاصل آن است که نباید علم را بغیر اهل آن آموخت و نیز از کلمات نصیحت آیات اوست که گفته علم را چون با آداب آن آموختی از آن فایدت خواهی برد و مردمان از آن منتفع خواهند شد و چون غیر این باشد هر لحظه از آن ضرر کلی خواهی دید و ترا بمهالک خواهد افکند. وقتی کسی بسفری میرفت ازو وصیتی خواست گفت با همراهان خود اگر بباطن نتوانی همراهی نمود بظاهر دوستی را از دست مده چه بدون اتحاد و انس نتوان سفرهای ظاهر و باطن را نمود. ازو پرسیدند یا شیخ مودت و اتحاد در میان دو نفر از چه پیدا گردد گفت چون از یکدیگر طمع دنیوی را ببرند قهراً دوستی پیدا گردد و در میان ایشان بماند و اگر غیر ازین شد لحظه ای بر جای نماند. رجا بفتح راء مهمله و جیم معجمه. آزاذان بزاء معجمه و الف و ذال معجمه و الف و نون از قراء هرات است و مؤلف حبیب السیر (ج1 ص292) آرد: در سنهء اثنی وثلثین ومأتین (232 ه . ق.). خواجه ابوالولید احمدبن ابوالرجا که جمال حالش بحلیهء علوم ظاهر و باطن آرایش داشت و در حدیث رایت مهارت برمی افراشت در بلدهء فاخرهء هرات وفات یافت و در قریهء آذان [ ازاذان ] مدفون گشت. و رجوع به ابوالولید احمدبن ابی الرجا شود.