شهله
[شُ لَ / لِ] (از ع، ص) پیرزن. (غیاث). عجوز. سخت پیر. (یادداشت مؤلف). || (اِمص) میش چشمی. سیاهی و کبودی یا سرخی در سیاهی چشم. (یادداشت مؤلف). رجوع به شهله شود. || (اِ) گوشت بسیار چرب. (برهان). گوشت بغایت چرب را گویند. (آنندراج) (رشیدی). گوشت بد. (یادداشت مؤلف). چربوی گوشت. چربوی روی تن گوسفند و جز آن غیر دنبه. شهره. چربو و پیه گوشت چون بپزد. (یادداشت مؤلف). و در تداول عامه شحله و شحره و شلهه (شلحه) هم گویند :
ور نگرد شهله را در قدح نرگسی
نرگس شهلا شود منفعل اندر چمن.
بسحاق اطعمه.
شهله چربش دوله گیپا پاچه دست و کله سر
روده زیچک شُش حسیبک دل کباب و خون جگر.
بسحاق اطعمه.
|| خفاش و شب پره. (ناظم الاطباء).
ور نگرد شهله را در قدح نرگسی
نرگس شهلا شود منفعل اندر چمن.
بسحاق اطعمه.
شهله چربش دوله گیپا پاچه دست و کله سر
روده زیچک شُش حسیبک دل کباب و خون جگر.
بسحاق اطعمه.
|| خفاش و شب پره. (ناظم الاطباء).