آقچه
[چَ / چِ] (ترکی، اِ) اَخْچه. اَقْچه. زر یا سیم مسکوک، و توسعاً، هر مسکوکی :
وز پی آن تا زند سکه به نام بقاش
میزند از آفتاب آقچه موزون فلک.خاقانی.
آقچه زر گر هزار سال بماند
عاقبتش جای هم دهانهء گاز است.خاقانی.
شاهد طارم فلک رست ز دیو هفت سر
ریخت بهر دریچه ای آقچه زرّ شش سری.
خاقانی.
وز پی آن تا زند سکه به نام بقاش
میزند از آفتاب آقچه موزون فلک.خاقانی.
آقچه زر گر هزار سال بماند
عاقبتش جای هم دهانهء گاز است.خاقانی.
شاهد طارم فلک رست ز دیو هفت سر
ریخت بهر دریچه ای آقچه زرّ شش سری.
خاقانی.