احماش
[اِ] (ع مص) احماش قوم؛ ورغلانیدن آنانرا. (منتهی الارب). برافژولیدن. برانگیختن. تحریک کردن. || احماش قِدر؛ هیزم بسیار نهادن دیگ را. (منتهی الارب). || احماش نار؛ قوت دادن آتش را به هیمه. آتش نیک افروختن به هیمه. (زوزنی). || اِحماش کسی؛ بخشم آوردن او را. (منتهی الارب). بسیار بخشم آوردن او را. (زوزنی).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
