شن
[شَ] (اِ) ناز و کرشمه را گویند. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
چه جان گر نیستی و چشم پرشن
جهان بر من نبودی(1) چشم سوزن.عطار.
|| نام گیاهی است که از پوست آن ریسمان بتابند. (برهان)(2) (آنندراج). گیاه کنو که از پوست آن ریسمان تابند. (از ناظم الاطباء). || شونگ و سفیدال. یک نوع درختی است در لرستان. نامی است که در نور و کجور و زیارت گرگان به شونگ دهند. (یادداشت مؤلف). نام درخت پلاخور است و آن درختچه ای است از جنس لنی سرا(3) که در جنگلهای کرانهء دریای مازندران و ارسباران و بجنورد یافت میشود و شش گونهء آن را نام برده اند و این درختچه جزء درختهای زینتی و دارای گلهای خوشبو و روشنایی پسند است و در هر خاکی میروید و برگهای آن را دام دوست میدارد. میوهء آن سمی است و برای کودکان مخصوصاً خطرناک است. این درخت بوسیلهء قلمه و خوابانیدن زیاد میشود. (جنگل شناسی ج2 ص265). رجوع به شونگ شود.
(1) - ن ل: نمودی.
(2) - پهلوی shan (بتهء شاهدانه، کنف). شن در نور و کجور و زیارت = شونگ. (حاشیهء برهان چ معین).
(3) - Lonicera.
چه جان گر نیستی و چشم پرشن
جهان بر من نبودی(1) چشم سوزن.عطار.
|| نام گیاهی است که از پوست آن ریسمان بتابند. (برهان)(2) (آنندراج). گیاه کنو که از پوست آن ریسمان تابند. (از ناظم الاطباء). || شونگ و سفیدال. یک نوع درختی است در لرستان. نامی است که در نور و کجور و زیارت گرگان به شونگ دهند. (یادداشت مؤلف). نام درخت پلاخور است و آن درختچه ای است از جنس لنی سرا(3) که در جنگلهای کرانهء دریای مازندران و ارسباران و بجنورد یافت میشود و شش گونهء آن را نام برده اند و این درختچه جزء درختهای زینتی و دارای گلهای خوشبو و روشنایی پسند است و در هر خاکی میروید و برگهای آن را دام دوست میدارد. میوهء آن سمی است و برای کودکان مخصوصاً خطرناک است. این درخت بوسیلهء قلمه و خوابانیدن زیاد میشود. (جنگل شناسی ج2 ص265). رجوع به شونگ شود.
(1) - ن ل: نمودی.
(2) - پهلوی shan (بتهء شاهدانه، کنف). شن در نور و کجور و زیارت = شونگ. (حاشیهء برهان چ معین).
(3) - Lonicera.