شمد
[شَ مَ] (اِ) شمذ. جنسی از نان نیکو و فراخ و سپید بود. (لغت فرس اسدی) (از فرهنگ اوبهی). در عربی سمید و سمیذ آمده بمعنی درمک و عثمانیان سِمِت گویند و گمان میکنم شمذ اصل این دو کلمهء فارسی و ترکی باشد. مصحف سمد است. اسدی شعر رودکی را یک جا برای کشکین مثال آورده و در آنجا سمد را سمین نقل کرده و نیز یک جا برای شمد مثال آورده است. پس همان سمد درست است و شمد و سمین هر دو غلط است. (یادداشت مؤلف) :
نانک کشکینت روا نیست نیز
نان شمد خواهی گرده کلان.
رودکی (از فرهنگ اسدی).
نانک کشکینت روا نیست نیز
نان شمد خواهی گرده کلان.
رودکی (از فرهنگ اسدی).