شکینه
[شَ نَ / نِ] (اِ) آوند دراز. (ناظم الاطباء). ظرف دراز. (برهان) (آنندراج). ظرف دراز و خمی که در آن غله کنند. (برهان) (از گنجینهء گنجوی). در بیت ذیل از نظامی ظاهراً معنی مطلق ظرف دارد :
به خوان کسان برمخور نان خویش
شکینه بنه بر سر خوان خویش.
|| خمی که در آن غله کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری). خنبه. (صحاح الفرس). || مهمیز. || چاردوال. (ناظم الاطباء).
به خوان کسان برمخور نان خویش
شکینه بنه بر سر خوان خویش.
|| خمی که در آن غله کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری). خنبه. (صحاح الفرس). || مهمیز. || چاردوال. (ناظم الاطباء).