احراز
[اِ] (ع مص) فراهم آوردن. جمع کردن. || در حِرز کردن. (تاج المصادر). جائی استوار کردن. || جای دادن. (منتهی الارب). || بازداشتن. (منتهی الارب). || احراز مکان کسی را؛ پناه دادن جای او را.
|| پاکدامنی. || گرفتن. (منتهی الارب).
- اِحراز اَجر؛ گرد آوردن و گرفتن مزد را.
- اِحراز مقام؛ در تداول فارسی زبانان، دارا شدن مقام.
|| پاکدامنی. || گرفتن. (منتهی الارب).
- اِحراز اَجر؛ گرد آوردن و گرفتن مزد را.
- اِحراز مقام؛ در تداول فارسی زبانان، دارا شدن مقام.