شکم پرور
[شِ کَ پَ وَ] (نف مرکب)شکم پرست. شکم بنده. (آنندراج). مبطان. بطن. (یادداشت مؤلف) :
بوالهوس را زآن لب شیرین نظر بر نشئه نیست
این شکم پرور برای نقل صهبا می خورد.
صائب تبریزی (از آنندراج).
رجوع به مترادفات کلمه شود. || شهوت پرست. نفس پرور. عیاش. (ناظم الاطباء).
بوالهوس را زآن لب شیرین نظر بر نشئه نیست
این شکم پرور برای نقل صهبا می خورد.
صائب تبریزی (از آنندراج).
رجوع به مترادفات کلمه شود. || شهوت پرست. نفس پرور. عیاش. (ناظم الاطباء).