شکر
[شَ / شِ] (ع اِ) شرم زن یا گوشت آن. ج، شِکار. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). شرم زن. (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء) (دهار) (غیاث اللغات) :
بزن دست بر شکر(1) من تک تکک تک
چنان چون زغاره برد مهربانو.
؟ (از لغت فرس اسدی، نسخهء خطی نخجوانی).
|| (اِمص) جماع. (منتهی الارب) (آنندراج). آرمیدن با زن.
(1) - ظ. شاعر در اینجا شکر را به معنی آلت مرد بکار برده. (از یادداشت مؤلف).
بزن دست بر شکر(1) من تک تکک تک
چنان چون زغاره برد مهربانو.
؟ (از لغت فرس اسدی، نسخهء خطی نخجوانی).
|| (اِمص) جماع. (منتهی الارب) (آنندراج). آرمیدن با زن.
(1) - ظ. شاعر در اینجا شکر را به معنی آلت مرد بکار برده. (از یادداشت مؤلف).