شکارگر
[شِ گَ] (ص مرکب) شکارچی. نخجیرگر. صیاد. (یادداشت مؤلف). شکارگیر. صیاد. (ناظم الاطباء) :
عقل سگ جان هوا گرفت چو باز
کاین سگ و باز چون شکارگر است.خاقانی.
و رجوع به شکارچی و مترادفات دیگر شود.
عقل سگ جان هوا گرفت چو باز
کاین سگ و باز چون شکارگر است.خاقانی.
و رجوع به شکارچی و مترادفات دیگر شود.