آفگانه
[نَ / نِ] (ص، اِ) اَفگانه. فگانه. آبگانه. جنین سقط شده.
- آفگانه کردن؛ بچه افکندن :
شکم حادثاتِ آبستن
از نهیب تو آفگانه کند.مسعودسعد.
- آفگانه کردن؛ بچه افکندن :
شکم حادثاتِ آبستن
از نهیب تو آفگانه کند.مسعودسعد.